حدیث شش؛ مصونیت خون مسلمان در شرایط جنگی

گرفته شده از کتاب جریمۀ مسلمان کشی در پرتو چهل حدیث نبوی

نویسنده: حبیب الله حسام مهاجر

[6] الف: عَنْ الْمِقْدَادَ بْنَ عَمْرٍو الْكِنْدِيَّ حَلِيفَ بَنِي زُهْرَةَ حَدَّثَهُ وَكَانَ شَهِدَ بَدْرًا مَعَ النَّبِيِّ أَنَّهُ قَالَ: «أَرَأَيْتَ إِنْ لَقِيتُ رَجُلاً مِنَ الْكُفّارِ، فَاقْتَتَلْنا، فَضَرَبَ إِحْدى يَدَيَّ بِالسَّيْفِ قَقَطَعَها، ثُمَّ لاذَ مِنّي بِشَجَرَةٍ، فَقالَ أَسْلَمْتُ للهِ، أَأَقْتُلُهُ يا رَسولَ اللهِ بَعْدَ أَنْ قَالَها» فَقالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وسلم): «لا تَقْتُلْهُ» فَقالَ: «يا رَسُولَ اللهِ إِنَّهُ قَطَعَ إِحْدى يَدَيَّ ثُمَّ قَالَ ذَلِكَ بَعْدَ ما قَطَعَها»، فَقالَ: «رَسُولُ اللهِ (صلى الله عليه وسلم): «لا تَقْتُلْهُ، فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَتِكَ قَبْلَ أَنْ تَقْتُلَهُ، وَإِنَّكَ بِمَنْزِلَتِهِ قَبْلَ أَنْ يَقولَ كَلِمَتُه الَّتي قَالَ».[1]
[6] الف: از مقداد بن عمرو کندی هم‌‌پیمان بنی‌زهره روایت است و او کسی است که در جنگ بدر همراه با پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) حاضر بود، او گفت که از پيغمبر پرسيد و گفت: «اى رسول خدا! چنان‌چه روزى با يك نفر كافر روبه‌رو شوم و با او به جنگ بپردازم و او با شمشير يک دست مرا قطع كند، پس از آن از ترس من به درختى پناه ببرد و بگويد: مسلمان شدم، آيا در چنين حالى حق دارم پس از گفتن اين كلمه او را بكشم؟» پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «خير نبايد او را بكشى». مقداد گفت: «اى رسول خدا! (چه‌طور او را نكشم در حالى كه او) يك دست مرا قطع كرده است و بعد از آن مى‌‌گويد: تسليم امر خدا هستم و مسلمان شدم. پپامبر اکرم (صلى الله عليه وسلم) فرمود: «او را نبايد بكشى، چنان‌چه او را بكشى (مقام شما عوض مى‌‌شود) او در مقامى قرار مى‌‌گيرد كه شما قبل از كشتن او در آن قرار داشتى و شما هم در مقامى خواهى بود كه او قبل از مسلمان‌شدنش در آن قرار گرفته بود. (به اين معنى كافرى كه مسلمان مى‌‌شود اسلام گناه‌‌هاى حالت كفرش را هرچه كه باشد از بين مى‌‌برد و جان و مالش در امان قرار مى‌‌گيرد و از حقوق يک مسلمان برخوردار مى‌‌شود، و كسى كه او را بكشد، مرتكب قتل يك مسلمان شده است و بايد به عنوان قصاص خونش ريخته شود، بنابراين ارزش‌‌ها در اين حالت عوض شده‌‌اند، خون كافرى كه قبل از مسلمان‌شدنش ارزشى نداشت، با مسلمان‌شدنش ارزش پيدا مى‌‌نمايد و خون يك مسلمان كه ارزشمند است با كشتن چنين افرادى به عنوان قصاص بايد ريخته شود و ارزش قبلى خود را از دست دهد).

[6]ب: وَقَالَ حَبِيبُ بْنُ أَبِي عَمْرَةَ عَنْ سَعِيدٍ عَنْ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لِلْمِقْدَادِ «إِذَا كَانَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ يُخْفِي إِيمَانَهُ مَعَ قَوْمٍ كُفَّارٍ فَأَظْهَرَ إِيمَانَهُ فَقَتَلْتَهُ فَكَذَلِكَ كُنْتَ أَنْتَ تُخْفِي إِيمَانَكَ بِمَكَّةَ مِنْ قَبْلُ»[2]
[6] ب: حبیب پسر ابی عَمره از سعید و از از عبدالله بن عباس (رضي الله عنهما) ورایت کرد که گفت: نبي اکرم (صلى الله عليه وسلم) خطاب به مقداد فرمود: «اگر مرد مؤمنی، ايمانش را از کفار، پنهان می‌‌کرد، سپس آن را آشکار ساخت و تو او را به قتل رساندی! بايد گفت که تو هم قبلاً ايمانت را در مکه پنهان می‌‌کردی».

موضوع حدیث نبوی

موضوع و مقصد اصلی، تبیین مفاد کلمۀ اسلام و مصونیت خون مسلمان است و مسلمان کسی است که کلمۀ شهادت را به زبان براند و اقرار به اسلام کند، فرقی نمی‌کند که در هنگام صلح باشد و یا هنگام جنگ. همچنان موضوع دوم حدیث، تأکید بر قصاص است که در هر صورت باید خون مسلمان به زمین نریزد و قاتل باید به محاسبه و محاکمۀ باصلاح کشانده شود.

درس‌هایی از حدیث نبوی

یکم: عقیدتی، فکری
۱_ توحید مصونیت‌دهنده برای خون، مال و (آبروی انسان) است چنان‌که در صحیح بخاری و مسلم به روایت ابوهریره (رضی الله عنه) آمده است: قال رسول الله صلى الله عليه وسلم: «أمرت أن أقاتل الناس حتى يشهدوا أن لا إله إلا الله وأني رسول الله، فإذا فعلوا ذلك عصموا مني دماءهم وأموالهم إلا بحقها وحسابهم على الله».[3]
«مامور شدم با مردم (مشرکین) بجنگم تا این‌که گواهی دهند؛ نیست معبود بر حقی جز الله و من فرستادۀ خدای متعال هستم. هنگامی که چنین کردند، به اعلام کلمۀ شهادت، خون‌ها، مال‌هایشان از طرف من از هرگونه تعرض مصون‌اند مگر بر اساس حقی که اسلام تعیین کرده است و حسابشان بر خدای متعال است.»
البته روی سخن در این حدیث مشرکین در حال جنگ و تعرض با مسلمانان بود و این جنبۀ عمومی و یا ساری‌شدن حکم نمی‌باشد.
۲_ در دو کتاب صحیح بخاری و مسلم نیز از پیامبر صلی الله علیه وسلم ثابت است فرمود: «من قال لا إله إلا الله وكفر بما يعبد من دون الله حرُم ماله ودمه وحسابه على الله».[4]«کسی بگوید: نیست معبود بر حقی جز الله متعال وبه خدایانی که به‌جز الله پرستش می‌کرد کفر نمود، مال و خونش حرام گردید و حساب آن بر الله(جل جلاله) است.»
۳_ جوامع اسلامی باید به عقیده و ایمانی مسلح باشند که از جانب خدای متعال و پیامبرﷺ بیان و تفسیر شده است و پیغمبر و اصحابش(رضی الله عنهم) و شاگردان اصحابش مسیر را موفقانه پیمودند و اسلام همین است که پیامبر اکرم رسالت‌مندانه رساند و عملی ساخت، باید به این اسلام معتقد و عامل باشیم.

دوم: فقهی
خدای متعال برای این موضوع آیۀ کریمه را فرستاد، موضوع را واضح بیان می‌کند:
۱_ در واقع این حدیث نبوی، تفسیر زیبای این آیۀ مبارکه است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فَعِندَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَٰلِكَ كُنتُم مِّن قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ فَتَبَيَّنُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا»[5] «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هنگامی که در راه خدا گام می‌زنید (و به سفری برای جهاد می‌روید)، تحقیق کنید! و به‌خاطر این‌که سرمایۀ ناپایدار دنیا (و غنایمی) به دست آورید، به کسی که اظهار صلح و اسلام می‌کند، نگویید: «مسلمان نیستی» زیرا غنیمت‌های فراوانی (برای شما) نزد خداست. شما قبلاً چنین بودید؛ و خداوند بر شما منّت نهاد (و هدایت شدید). پس، (به شکرانۀ این نعمت بزرگ،) تحقیق کنید! خداوند به آن‌چه انجام می‌دهید آگاه است.»
۲_ سید طنطاوی در تفسیر وسیط می‌فرماید: «در شرع اصل در خون حرمت و صیانت و عدم تجاوز بر آن است و خدای متعال قتل نفس را حرام نموده مگر به حق. و در سفر و یا حضر واجب است تبیین و تثبیت صورت گیرد، مثل این حادثه که در سفر واقع شده است.
۳_ ندای خداوند برای اهل ایمان واضح است که در تمام احکام و افعال‌تان تطبیق کنید و استوار باشید. برای کسی که با کلمۀ اسلام اظهار ایمان و انقیاد برای دین‌تان می‌‌کند و یا پیام تحیت سلام را می‌‌دهد، حق ندارید که رد ایمان و نفی اسلام نمایید، بلکه برای شما واجب است آن‌چه را اظهار نموده اجابت کنید و به موجبات آن عمل کنید، زیرا که علم سرائر، باطن و ضمیر انسان‌‌ها از آن خدای متعال است، مناط و اعتبار احکام شرع به ظاهر امر است و نه بر اساس سرائر.»[6]
۴_ کشتن مسلمان و مباح‌ساختن خونش، شرعاً جایز نیست زیرا که خدای متعال به واسطۀ اسلام مصون نموده است. در حدیث واضح بیان شده است: کسی که اظهار اسلام کرد و کلمۀ شهادت را بیان کرد، خونش حرام است. تجاوز و تعدی و ریختن خونش جواز ندارد و از محرمات قطعی است.
۵_ صاحب بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع فرمود: «در باب احکام ایمان می‌گویم: خدای متعال توفیق‌دهنده و اصلاح‌کننده ایمان است، برای ایمان دو حکم است: یکی به آخرت راجع می‌شود، و دوم آن به دنیا راجع می‌گردد. هرچه حکمی که به آخرت راجع می‌گردد، مومن بودن از اهل جنت است وقتی که خاتمه بر ایمان داشته باشد، خدای متعال فرمود: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا». و هرچه حکمی که از ایمان به دنیا برمی‌گردد، مصونیت نفس، خون و مال است. به اساس قول پیامبرصلی الله علیه وسلم که فرمود: «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا: لَا إلَهَ إلَّا اللَّهُ فَإِذَا قَالُوهَا، عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إلَّا بِحَقِّهَا». بدون تردید مصونیت نفس مقصود را تثبیت می‌کند. مصونیت مال تابع عصمت نفس است؛ زیرا که نفس در آفرینش اصل است و مال آفریده شد تا برای ابقای نفس مصرف شود و زمانی مصونیت نفس ثابت شد و مصونیت مال تبعاً ثابت است مگر این‌که قطعه‌کننده‌ای داشته باشد. بنابراین وقتی که شهروندانی از دارحرب پیش از غلبۀ مسلمانان بر شهرآن‌ها، اسلام بیاورند، کشتن‌شان حرام است و به اساس آن‌چه بیان شد، برای هیچ‌کس هیچ راهی برای تصرف اموال‌شان وجود ندارد.»[7]
۶_ شارح کنزالدقائق فرمود: «(در حال جنگ با مشرکین) ایمان آوردن به رسول خدا صلی الله علیه وسلم ضرور است و بی‌تردید در حدیث به کلمۀ توحید اکتفا شده، زیرا که ایشان معتقد به شرک بودند، وقتی که موحد شدند، دانسته شد ایشان به پیامبر علیه الصلات والسلام ایمان آوردند و لابد ایمان را جز از پیامبر نمی‌شناختند.»[8]

صورت مسئله: مقتول احتمالاً دو حالت دارد:
الف: یکی این که قبلاً مؤمن نبوده و حربی جنگجو باشد و در آخرین فرصت نبرد هدایت الهی نصیبش شود، مخلصانه ایمان آورد و کلمه را جهراً بخواند؛ خونش شرعاً مصون می‌‌شود، مثلی که قبل از اسلام خونش در جنگ مباح بود، بعد از اظهار اسلام خونش مصون شد و خون قاتلش به قصاص او مباح شد و اگر اظهار ایمان نکرده بود و در خلال نبرد کشته می‌‌شد، موقف شریعت واضح است مؤاخذه ندارد، بلکه امتیاز معنوی هم به مجاهد دارد.
ب: صورت دیگر این که شخص مقتول مؤمن بوده باشد اما در تحت سلطۀ کفار قرار داشته باشد، از ترس ایمان خود را پنهان کرده باشد و در میدان نبرد فرصت یافت اظهار ایمان کرد، خونش شرعاً مصون می‌‌شود، مثلی که مقداد (رضی الله عنه) در مکه ایمان خود را پنهان می‌‌داشت.
مطلب آموزندۀ دیگر احتیاط است که مسلمان متوجه رفتار خود باشد و شیطان و خشم و هوای نفس انسان را به پرتگاه می‌‌کشاند. انسان باید تأمل، تدبر، نظارت و مراقبت خداوند متعال را هیچ‌گاه نادیده نگیرد و همه‌جا او را حاضر و ناظر بداند و متوجه باشد خداوند آگاه، دانا، قادر و توانا است.

سوم: تربیتی

_ حضور در بدر برای کسانی که در آن جنگ شرکت داشتند یک فضیلت بود و از عنایت الهی این نبرد برای رسالت و امت سرنوشت‌ساز تمام شد، و برای کسانی که در این دفاع مقدس شرکت نمودند از رسالت، امت مظلوم و کیان جامعۀ اسلامی دفاع کردند، نزد خدای متعال، پیامبر علیه السلام و مسلمانان دارای جایگاه برتر بودند و کسانی که محروم بودند احساس کمی می‌کردند. بنابراین با تعبیت ازخدا(جل جلاله) و پیامبرعلیه السلام و سلف امت (رضی الله عنهم) احترام و اکرام‌شان را حفظ نماییم. حضرت مقداد(رضی الله عنه) از جملۀ بدریان بود. «كَانَ شَهِدَ بَدْرًا مَعَ النَّبِيِّ»
_ پرسش از احکام شریعت دربارۀ رخدادهایی که هنوز در زندگی اتفاق نیفتاده است، جایز است، بلکه احسن نیز است. مقداد (رضی الله عنه) از حادثه‌ای پرسید که هنوز اتفاق نیفتاده بود، اما امکان آن وجود داشت. بنابراین، فقه الواقع، فقه افتراضی و فتوای افتراضی جایز و احسن است و موجب غنای فقه مسلمانان می‌‌شود.«أَرَأَيْتَ إِنْ لَقِيتُ رَجُلاً مِنَ الْكُفّارِ»
_ امکان استفاده از مصونیت جان و مال به وسیلۀ اعلام اسلام توسط غیر مسلمانان وجود دارد. حتی با وجود شک در این باره دولت اسلامی باید، مصونیت جان و مال او را بپذیرد، اما مسلمانان متوجه سوءاستفادۀ او نیز باشند. «أَرَأَيْتَ إِنْ لَقِيتُ رَجُلاً مِنَ الْكُفّارِ، فَاقْتَتَلْنا، فَضَرَبَ إِحْدى يَدَيَّ بِالسَّيْفِ قَقَطَعَها، ثُمَّ لاذَ مِنّي بِشَجَرَةٍ، فَقالَ أَسْلَمْتُ للهِ»
_ اسلام عبارت از اقرار کلمۀ شهادت و تصدیق آن است و اعلام مسلمان‌بودن است. فراتر از آن کسی حق ندارد که تفتیش عقاید کند که آیا او مسلمان است یا خیر؟ نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) این چنین اشخاص مسلمان هستند. کسی بالاتر از مقام پیامبر قرار ندارد، بنابراین، هرگونه تفسیر و شرح کژ از این حدیث ناروا و غیر قابل قبول است. «فَقالَ أَسْلَمْتُ للهِ»
_ انسان به مجرد اعلام اسلام یا اعلام کلمۀ شهادت مسلمان می‌شود. او از تمامی حقوق مسلمانی برخوردار می‌شود، از جمله حق حیات. «لا تَقْتُلْهُ»
_ شبهه و شک سوءاستفاده از نام ایمان و اسلام توسط یک غیر مسلمان که اسلام خود را اعلام می‌‌کند، مصونیت جان و مال او را از میان نمی‌برد و او از تمامی حقوق اسلامی بهره‌‌مند خواهد بود اگرچه مرتکب جرائم زیادی قبل از اسلام شده باشد و دروازۀ انتقام و خصومت با اعلام اسلام بسته شد: «يا رَسُولَ اللهِ إِنَّهُ قَطَعَ إِحْدى يَدَيَّ ثُمَّ قَالَ ذَلِكَ بَعْدَ ما قَطَعَها»
_ مجرد اعلام اسلام، یک شخص را عضو جامعه و امت اسلامی می‌‌سازد. متوجه باشیم قبل از کلمۀ اسلام دارای حالات حقوقی خاص بود و حال بعد از اسلام شخصیت حقوقی دیگر دارد. وقتی که کلمه را اعلام کرد از تمامی حقوق قضایی از جمله قصاص در برابر قاتل او، برخوردار می‌شود و شخص قاتل او اگرچه مسلمان باشد، باید قصاص شود. این فضیلت کلمۀ لااله الالله است که به مجرد اقرار انسان را در دایرۀ جامعۀ اسلامی قرار می‌‌دهد. «لا تَقْتُلْهُ، فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَتِكَ قَبْلَ أَنْ تَقْتُلَهُ، وَإِنَّكَ بِمَنْزِلَتِهِ قَبْلَ أَنْ يَقولَ كَلِمَتُه الَّتي قَالَ».
_ صورت دیگر آن همه ملتفت باشیم، این که شخص مقتول مؤمن بوده باشد اما در تحت سلطۀ کفار قرار داشته باشد، از ترس ایمان خود را پنهان کرده باشد و در میدان نبرد فرصت یافت اظهار ایمان کرد، خونش شرعاً مصون می‌‌شود، مثلی که مقداد در مکه ایمان خود را پنهان می‌‌داشت. «إِذَا كَانَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ يُخْفِي إِيمَانَهُ مَعَ قَوْمٍ كُفَّارٍ فَأَظْهَرَ إِيمَانَهُ فَقَتَلْتَهُ فَكَذَلِكَ كُنْتَ أَنْتَ تُخْفِي إِيمَانَكَ بِمَكَّةَ مِنْ قَبْلُ»
_ انسان مسلمان مکلف است در همۀ حالات از احکام شریعت پیروی کند؛ اخلاق کریمانه را رعایت کند؛ به حقوق خداوند و حقوق خلق او تعرض نکند؛ در غیر آن مرتکب جرایم و جنایت‌‌ها می‌‌شود. مثل حضرت مقداد صحابۀ‌‌ مجاهد پیامبرﷺ در یک عمل بدون رهنمود شرع مورد مواخذه قرار می‌گیرد.

پرسش اساسی روزگار ما

به اساس حدیث نبوی ما در شرایطی زندگی داریم که در کشور ما مسلمانان یک‌سره به نام شریعت سلاخی می‌‌شوند و بدون دلیل شرعی و تنها به مقاصد قومی و گروهی خون‌‌ریزی و مسلمان‌‌کشی ادامه دارد. یک عده خدا‌‌نترس‌‌ این قتل‌ها را تأویل و توجیه می‌‌نمایند.
به اساس حدیث، همۀ مسلمانان در این سرزمین حق دارند از مفاد کلمۀ اسلام بهره‌‌مند باشند و هیچ‌کس در هیچ حالتی جز حالت مخصوص شرعی، حق ندارد خون مسلمانان را بریزد، چرا بر سنت و شریعت پیامبرعلیه السلام عمل نمی‌شود؟

[1] – صحیح البخاری، ج4 ص 1474 . شماره: 3794.
[2] – صحیح البخاری، ج6 ص 2518، شماره 6472 .
[3] – صحیح البخاری، ج1 ص 17 شماره: 25.
[4] – صحيح مسلم، ج 1 ص 39 شماره: 139.
[5] – النساء:94.
[6] – تفسیر وسیط سید محمدطنطاوی، ج1ص 1039.
[7] – بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج15، ص298.
[8] – تبیین الحقائق شرح کنزالدقائق، کتاب سیر ج 9، ص 272.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا