فرمانده مسعود؛ بومی‌ترین چهره ضد استعمار!

استعمار شرقی و استعمار غربی همه از احمدشاه مسعود دل خوش ندارند. استعمار شرق وقتی افول کرد، دیگر توانایی برچسب گذاری و قضاوت را نداشت، اما استعمار غرب گاهی رهروان مسعود را با برچسب تفنگ سالار و گاهی جنگ سالار سرزنش و سرکوب می نمایند. این قضاوت شلیک در شب تاریک است و نمی‌تواند با قضاوت تاریخ یکی بحساب بیاید. مسعود و مکتب او اساسی ترین مایه قضاوت تاریخ خواهد بود. اما این مسعود کیست؟؛ فرمانده حماسه‌گری که هنوز بر دلها و بر سکوی تاریخ حکومت می‌کند!

مسعود در نگاه مردم:
مسعود شهید رحمه الله یک رادمرد استوار و آراسته با اسلام و مصالح مردم و کشورش بود. زیر بار هیچ ذلتی قرار نگرفت و مردم به او اعتماد و باور کامل داشتند و از او اطاعت می کردند و او را شخصیت مهم و مفید برای اسلام و کشور میدانستند و از او به عنوان مدافع اسلام، سرزمین، عدالت و آزادی یاد می‌کردند. مردم اورا دشمن دشمنان و دوست دوستان خود محسوب می کردند و آینده خود را در تقدیر او می‌خواندند. خلاصه اینکه مسعود در عالم اسباب امید وتکیه‌گاه مردم بود.

مسعود در کانون شخصیتی خود:
مسعود مرد دلیری که از دل کوه پایه های هندوکش قدبلند نموده و شبیه هندوکش سربلند بود و سر مغرورش صرف در برابر خدایش برای بندگی و فروتنی خم میشد و اما در برابر طاغوت و بیداد سر به عصیان بلند می‌کرد. مسعود در اجتماع پرهیزگار، فضیلت‌گری و آراسته با اخلاق ستوده بود. او همچنان یک مجاهد شجاع، آگاه و متعهد به پیام خداوند بود. او در میدان جنگ صاحب برنامه راهبردی و نبوغ فوق العاده بود. او در کسب اطلاعات به پیمانه‌ی یک سازمان قدرت‌مند استخباراتی عمل می‌کرد و در دشمن شناسی و درک اوضاع هوش و بصیرت و قدرت تحلیل بی نظیر داشت.  او در مدیریت امور اجتماعی و سیاسی دارای توانایی خارق‌العاده بود و در هیئت یک رهبر معنوی، محبوب القلوب، و نافذ الحکم و واجب الاحترام شناخته شده بود. مسعود از مرگ نمی ترسید و از شهادت استقبال می کرد. آرایش و نظام‌یافتگی صفوف نظامی وجهادی او به دژ تسخیر ناپذیر در برابر تهاجم قوای ارتش سرخ شوروی تبدیل شده بود.

اسلام؛ هویت دینی مسعود:
مسعود یک دموکرات در مفهوم استعمار زده و یا به تعبیر روشنفکران دینی یک آدم غرب زده نبود، بلکه اسلام مبانی معرفت شناسی او بود. او ارزش مردم و اراده مردم را از قرائت دینی خود استخراج می‌کرد. او قرائت دینی و بومی از مفهموم دولت‌داری و مردم داری را با مصدریت شریعت و مبتنی به ارداه مردم در نگاه فضیلت گرا و کرامت مدار داشت. مسعود یک مسلمان مجاهد و متعهد به قرائت فقهی میانه‌رو از اسلام بود. مصداق عملی این میانه روی این بود که بعد از برچیدن بساط رژیم کمونیستی در روستاها و ادارات محلی خصوصاً در قلمرو فعالیت خود، نظام سیاسی و دولت اسلامی خود را تشکیل داد وفقه حنفی را اصل مبنای احکام ساخت و در تطبیق شریعت از حدود تافرایض، سنت ها و مستحبات کوتاهی نمی کرد. رکن امر بالمعروف ونهی از منکر و محتسب را فعال ساخته بود و رکن قضایی مطابق فقه حنفی و حقوقی ومدنی بود. نظام تعلیم وتربیه فعال بود وبه نیازهای اولیه مردم رسیدگی می‌کرد وهیچ کس حق اخلال امنیت، نظم و حقوق متقابل را نداشت.  هیچ کس هم جرئت جاسوسی به دشمن و تخلف به مجاهدین را نداشت. مسعود شهید در تمام نقاط کشور مجاهدین همفکر خود را دعوت به وحدت، همبستگی وبرادری می‌نمود و در سطح کشور تلاش خستگی ناپذیر انجام داد تا جلو جنگ های سازمان یافته داخلی گرفته شود و توطیه های دشمنان را خنثی کرد. در یک کلام اسلام معیار دیانت و سیاست او بود.

مسعود در مصاف دشمن:
علاوه به دلایلی که در بالا یاد شد، زاویه دیگر شخصیت مسعود ای است که او حریف اصلی استعمار بلاک ورشو و حریف اصلی بلوک غربی بود. مسعود نماد زنده از مکتب عدالت‌ طلبی و شهادت طلبی در اسلام بود. درسطح کلان کمتر کسی در قامت مسعود مدافع مردم، اسلام و سرزمین پیدا شود. مسعود باهمرزمانش محور مستقل نه شرقی ونه غربی را تشکیل می دهد و تنها به استقلال وآزادی سرزمین خود می اندیشد. تنها مسعود اعتلای کلمه اسلام و سرنگونی پرچم استعمار و استکبار را بدوش می کشد و برای نجات ملت‌اش از خشم و قهر ارتش سرخ وسیاه مبارزه می کند.

مسعود سرزمین اش را دوست داشت و دل‌اش برای این سرزمین سوخته در آتش استعمار و جنگ می‌تپید. او برای نجات این ملک می‌رزمد. مسعود نام یک شخص متعارف نبود، بلکه  نام یک قدرت نظامی تمام عیار بود که یک هیبت و هیمنت در قلب ارتش سرخ بوجود آورده بود. او با مثابه‌ی استخوان تیز در حلقوم استعمار شوروی ویک سد اسکندری دربرابر لشکر یاجوج وماجوج امپراتور ورشو بود. مسعود پرچم بلند اسلام و امید مردم آزادیخواه کشور و ملت های بود که در دام اسارت افتاده بودند.

مسعود درمعادله قدرت ها:
اولین معادله زمانی شکل یافت که جنگ در پنجشیر جریان داشت و کاروان ارتش سرخ در سالنگ ها زمین گیر شد، حملات پیهم در پنجشیر و سالنگها نتیجه نداد و تلفات بی شمار دشمن را نا امید ساخت وارتش سرخ وبلاک نظامی ورشو تقلای مذاکره وطرح آتش بس را روی دست گرفت. این گام نخست بود که قدرت نظامی شماره اول جهان را در خط مقدم جبهه و مقصد حرکت تا اشغال آب های گرم به تمکین واداشت. همین بود که حلقوم ارتش سرخ را  لقمه ای مسموم ( افغانستان ) فرا گرفت. وقتیکه به تشخیص وعلاج پیکر ارتش سرخ اقدام نمودند به استخوان تیز مجاهدین در حلقوم جماهیرشوروی برخوردند و خواستند عملیات نجات را انجام نمایند، متوجه شدند که حدود ۶۰نفر مجاهد را در برابر ارتش سرخ و ۲۵ هزار نیروی رژیم کابل به رهبری شانواز تنی متناوب دارد می جنگاند و یک جنگ نابرابر با مدیریت خارق‌العاده که در محاسبات متخصصان نظامی شرقی و غربی پیش بینی نشده بود، هرلحظه تلفات را بر دشمن وارد می‌سازد و بدون اندک تلفات غنیمت می گیرد. در این حال، ناگزیر بلاک نظامی ورشو به فرمانده احمدشاه مسعود، سر تعظیم فرود آورده و آنرا به عنوان طرف اصلی جنگ می‌شناسد. بلوک ورشو تصمیم می‌گیرد پیمان آتش بس جنگی را با فرمانده احمدشاه مسعود امضاء نماید که سر انجام در ۱۳۶۲ طرفین معادله، ارتش سرخ وفرمانده مجاهدین احمدشاه مسعود به آتش بس موقتی توافق می کنند. مسعود تا ختم و نقض توافق نامه سنگرهای جدید را در اطراف تخار، بغلان، بدخشان، پروان، کاپیسا و نقاط دیگر کشور ایجاد می کند. هم زمان که توافق‌نامه پایان یافت ارتش سرخ فکر می‌کرد راحت شده است، اما بی خبر از اینکه یک پایگاه نظامی پنجشیر به چندین پایگاه رزمی علیه روس‌ها تبدیل شده بود. آن وقت ارتش سرخ تمام تلاش های استخباراتی و نظامی را در جهت نابودی فرمانده مسعود انجام داد، اما جز شکست دست آوردی نداشت. تا اینکه ارتش سرخ شوروی مفتضحانه از افغانستان اخراج شد و تلفات سنگینی را پشت سرگذاشت و از شرق اروپا تا دیوار برلین و الی آسیای میانه آزاد گردید. به تعبیر معروف که در قلمرو جماهیر شوروی که آفتاب غروب نمی کرد از نقشه سیاسی جهان حذف شد و ضرب المثل: ” هرجا که قشون سرخ پا گذاشت برگشت از آن محال است.” غلط از آب در آمد و شوروی اما از افغانستان برگشت و مسعود با نیروهای تحت فرماندهی خود کابل را فتح کرد. در این هنگام دکتر نجیب ریس جمهور دست نشانده شوروی مجال فرار نیافت و به دفتر ملل متحد پناه برد.

در مرحله مداخله استعمار آمریکا-غرب:
در این مرحله که افغانستان وارد فصل دوم معادلات سیاسی جهان شده بود آمرصاحب شهید به عنوان طرف مخالف مداخله غرب نیز قرار گرفت. قابل یاد آوری میدانم بعد از مرحله شکست واخراج شوروی، استعمار پیر انگلیس و استعمارنوین آمریکا دیگر نگران ارتش سرخ نبودند. فصل جدید پیروزی و فتح توسط نیروی تحت فرمان آمرصاحب مسعود  که در دام غرب گیر نیامده و استخبارات منطقه بالایش تاثیر نگذاشته بود، مسعود اسلام، آزادی و استقلال کشورش را به هیچ چیز به معامله نگذاشت. وقتی او فاتحانه وارد کابل شد، غرب را نگران ساخت و خصوصاً از تشکیل دولت اسلامی به رهبری مجاهدین زنگ خطر به جهان غرب بود که افغانستان قبله سیاسی جهان اسلام می گردد، بنابراین غرب و آمریکا فرضیه تلاش استخباراتی فعال را به ضد مجاهدین پیش از پیروزی راه انداخته بودند. حتی آمریکا وغربی ها، رژیم دکتر نجیب را تا مساعد شدن فضای اختلاف میان مجاهدین وتطبیق نقشه جنگ میان احزاب جهادی، ترجیح میدادند، همان بود که به هدف نابودی وبدنامی مجاهدین فعالیت مرحله بندی شده را انجام دادند.

در مرحله اول:
در این مرحله، جنگ داخلی را به کمک استخبارات پاکستان آغازنمودند ومدیریت کردند از یک طرف طرح دولت اسلامی به کرسی ننشیند واز سوی دیگر جریان جهاد ومجاهدین بدنام ومنفور شود تا حد زیادی این عملیه مثمر ثمر شد و استعمار و استحمار بهره خوب گرفتند، ملت مظلوم تلفات زیادی دادند، بعد از پیروزی در مضیقه قرار داده شدند و دست آورد بزرگ جهادی را به باد مسخره دادند و چه جفای نابخشودنی نبود که آمریکا در این مرحله انجام  داد. تشنگان قدرت از عطش قدرت طلبی زیاد از پی آمریکا شتافتند.

در مرحله دوم:
در این مرحله نسل اول مجاهدین را که در مرحله تعلیم وتربیه وفراغت قرار داشتند از پدران شان منفصل ساختند و در چوکات مخصوص تنظیم نمودند. آنها راه پدر و مجاهدین را ترک گفتند، تبلیغات ضد مجاهدین را با پسوند ومویدات شرعی بیان نمودند که امروز از جریات های مطرح کشور محسوب می شوند. هنوز این شبیه سازی دینی در درون جامعه و حوزه جهاد ومقاومت به ضد مجاهدین جریان دارد که واقعاً بسیار مخوف وسهمگین به پیش میرود و برای مردم قابل نگرانی است.

در مرحله سوم:
جریان ملاها یاب ه تعبیر معروف جریان طالبان را به هدف خلع سلاح واز پای درآوردن جریان مجاهدین و دولت اسلامی در جنوب کشور راه انداختند تاحد زیادی این موضوع قوت گرفت و ملاها ۹۰در صد خاک افغانستان را به چنگ آوردند و در زیر چتر دولت اسلامی به ریاست استاد برهان‌الدین ربانی و فرمانده مسعود مقاومت شکل گرفت. اما در هردو مرحله یعنی دولت اسلامی و مرحله مقاومت مسعود شهید بازی گر اصلی و طرف معادله در سطح ملی وبین المللی بود.

در مرحله چهارم:
بعد از ترور آمرصاحب شهید افغانستان را تحت اشغال آمریکایی‌ها قرار گرفت. آمریکا در نبود مسعود دولت مزدور، وابسته و بی صلاحیت را ایجاد کرد و در سایه آن هرنوع جنایت و دست اندازی را در حق این کشور دریغ نکرد و فجایعی چون کودتای کمونستی، اشغال شوروی و جنگ داخلی احزاب جهادی بادولت اسلامی و همچنان جنگ طالبان با دولت اسلامی را به فراموشی سپرد.

هدف از معادله چیست؟
طرف معادله، عبارت از قدرت مشروع مردمی و تاثیر گذار به محور مصالح و منافع علیای کشور شکل یافته باشد به عنوان صاحب مملکت ونماد اراده مشروع مردم هیچ قدرت وجریانی درسطح ملی وبین المللی حق تصمیم بر سرنوشت مردم کشور را درجنگ وصلح ودیگر پیمان‌ها نداشته باشند و درکنار مردم حضور فعال وعملی داشته باشد. مثال برجسته آن رهبری جهاد در وقت تجاوز شوروی است که مخالف و دشمن  اصلی کمونیزم، ارتش سرخ شوروی، جریان جهاد به قیادت آمرصاحب شهید بود وبیش از۷۰ در صد تلفات و شکست ارتش سرخ  را نویسندگان بی طرف از جبهه تحت قیادت مسعود شهید عنوان نمودند، جنرالان روسی وکمونیستی نیز معترف به موضوع اند. در واقع شکست ارتش سرخ از طرف ملت مجاهد، خصوصاً در اثر جهاد و مبارزه وابتکار جنگی مسعود شهید در هم شکست و در مذاکره و مصالحه، محور تعامل قدرت مند کشور، جبهه مسعود وجمعیت اسلامی قرار گرفت. بطور مثال، در مرحله جنگ داخلی بنی سوان، محمود مستری، رابل رافن به نمایندگی سازمان ملل متحد وآمریکا در قضیه سیاسی کشور مسعود شهید را همه کاره و بازی گر اصلی می پنداشتند وپیام ها و طرح های را شریک می ساختند و آنرا محور فعال و تاثیر گذار می شناختند وروی دیگر سیاسیون کشور حساب باز نمی کردند.

معلوم بود که غرب باهمه قوت‌اش بعد از فروپاشی شوروی مانع برنامه وراهبرد خود در منطقه و آسیای میانه آمرصاحب شهید را شناخته بود. به عبارت دیگر شخصیت های مطرح را یا همسو و یاضد برنامه خود نمی دانستند و یا روی تاثیر شان حساب باز نمی کردند و یا هم از فلتر محاسباتی استثمار موفق و وفادار به در آمده بودند. پس یگانه مانع توسعه سلطه آمریکا و متحدانش در کشور و منطقه مسعود شهید را می‌دانستند. در مجموع۴۰سال مبارزه از کودتای کمونیزم وتجاوز ارتش سرخ، و از مداخله ناتو وآمریکا و متحدان منطقوی شان، همه مسعود را طرف اصلی و مانع برنامه های استراتژیک خود می دانستند و به بیان دیگر، صاحب مملکت و مدافع اسلام و مردم کشور و مخالف اشغال و حضور اجانب و طرفدار استقلال و آزادی سرزمین ومردم، محور مسعود شهید را گرفتند. بنابر این دشمنان دست به دست هم دادند تا مانع اصلی را که مسعود بود از سر راه بردارند وبعد به امیال خود برسند، چنان شد که بعد از رحلتش هیچ کس داعیه دار اسلام، استقلال و آزادی نماند. بدبختانه ملت و مملکت بی صاحب شد و آمریکا مسقیماً کشور را اشغال کرد وهر چه خواست انجام داد، هر که را خواست ریس جمهور ساخت و بالاخره همه کاره معادلات داخلی و خارجی افغانستان شد. اکثر سران و فرماندهان جهادی در صف ( سلام کی ) پذیرای “سمعنا، اطعنا وسلمنا” قرار داشتند و آمریکا را ناجی ملک وبشریت وخیرالموجودین میخواندند و همه بجای ستایش خداوند متعال به ستایش آمریکا وناتو رو آورده بودند. تا اینکه برنامه وار خلع هدف، خلع تقوا، فضیلت، اقتدار، منصب، سلاح و خلع مردم شدند.

از انفصال نسل مکتب جهاد تا انفصال داعیه اقتدار اسلامی وبستر سازی به عناصر سکیولار، دین‌گریز و اسلام ستیز آمریکا و متحدانش در کشور پیش‌ رفتند، جریان های اسلامی را حذف، تهدید، توهین، تحقیر، تجرید ومتفرق نمودند و جریان های جنگلی و بی هویت را که درکوچه های غرب پرسه می‌زدند در بستر حمایت خود گرفتند. اینها فقط همه مظالم، فساد، شرارت، تعصب، نفاق، فحشاء وبی حیایی، غارت، اختلاس،  تقلب، جعل وبازار تجارت جنسیتی را در حمایت سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی، تعلیمی و تحصیلی استثمار به ضد ملت مسلمان انجام دادند. به همین دلیل است که عقل دراک می گوید: ” هزینه جنگ از هزینه تسلیم شدن زیاد است.”

و به همین دلیل هم محبوبیت، قدر و منزلت مسعود شهید به عنوان راد مرد مسلمان و بی نظیر در عرصه استقلال، آزادی و دفاع از حقوق و هویت مردم روز افزون است.

آنچه تا اینجا نگاشتم، نفی هیچ شخصیتی نبود و میدانم مسعود مسعود است هیچ کس جایش را گرفته نتوانست و آرمان نهضت اسلامی را که او رهبری می کرد، به منزل مقصود نرساندند بلکه به انحراف کشیده شد و سرانجام به ناکامی وبدنامی تمام شد که هر کس خداوند حسابش را خواهد داد. در یک کلام آنجا خواهیم دید که روی چه کسی سرخ و روی چه کسی سیاه است.

در نتیجه مسعود و روایتی از یک ژورنالیست:
جوشکون آرال عکاس جنگ‌های بین‌الملل و روزنامه‌نگار ترک که در سال‌های جنگ افغانستان- شوروی بارها با شیر پنجشیر فرمانده مسعود دیدار کرده بود، می‌گوید: “پس از آن‌که احمدشاه مسعود در عملیات جنگی صدها سرباز شوروی را در تونل سالنگ از بین برد، ژنرال‌های روس شخصاً نزد مسعود آمدند و با وی اعلان آتش‌بس کردند. من شاهد آن روزها بودم. دومین قدرت بزرگ جهانی به پایگاه این فرمانده می‌آید و به او پیشنهاد آتش‌بس می‌کند. کاش در آن وقت از همین تلفن‌های کوچک امروزی می‌بود که آن‌ را همان لحظه به جهانیان خبر می‌دادم.”

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا