نویسنده: مولوی حبیب الله حسام مهاجر
برادران و خواهران عزیز!
حمد بیحد مخصوص خدای که آفریدگار هستی و الرحمن الرحیم برای جهانیان است و شکر گزاری که شایستۀ عظمت و لائق حق او ست، بهیقین که بر ما منت گذاشت، ما را انسان و گل سرسبد هستی آفرید و به تاج “کرمنا” شرف و کرامت بخشید « وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ » و به آیۀ « لا اِکْراهَ فِی الدّین…» آزادی و حریت را موهبت نمود و به آیۀ « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوّامینَ لِلّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ رسالت اقامۀ عدل و انصاف را مسئولیت بقای جامعۀ اسلامی و بشری گردانید و به آیۀ « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا… » سعادت جامعۀ ایمانی و اسلامی را نصیب کرد و به آیۀ « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ » خلعت برادری ایمانی عنایت نمود و به آیۀ « رُحَماءُ بَينَهُم » الفت، مودت و محبت ذات البینی مرحمت کرد و به آیۀ « كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ» شرف خیریت بر ملل عالم را ارزانی نمود و به آیۀ « ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ » درس مهارت، حکمت و برنامۀ قدرتمند تعامل سازنده را با دشمنان رهنمود کرد و به آیۀ « وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ}به نیکوترین صنف جامعه که همانا دعوتگری بهسوی خداوند متعال است مکلف و متصف نمود و به آیۀ « وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا » به رسن محکم قرآن و استوار ترین دستگیر اسلام جمعمان گردانید و از لوث تفرقه و نفاق پاکمان ساخت و به آیۀ « البِرِّ وَالتَّقوى ۖ وَلا تَعاوَنوا عَلَى الإِثمِ » به اصل تعاون و همکاری در راه پسندیده امر و از معاونت به معصیت و زشتیها منع گردانید و به آیۀ « أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ» به طاعت خداوند و پیغمبر صلی الله علیه وسلم، مکلف و یگانه منبع الهیر برای زندگانی طیبه و ربانی گردانید و به آیۀ « سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ » از « سبیل المجرمین » متمایز مان ساخت و دو خط متضاد، دو جماعت بشری را از هم جدا و تفکیک نمود و ما را رهروان راه مومنان گردانید! و به آیۀ « جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ» راه و برنامه اعتدال، و سطیت مستقیم را برای مان ارزانی کرد، از روطۀ افراط و تفریط مصون و ایمن مان گردانید. و به آیۀ « لَّقَد كَانَ لَكُم فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسوَةٌ حَسَنَة » الگوی پیروی و پیشوای همیشهگی ما را معرفی و سرمشق زندگانی مبارک و طیبۀمان قرار داد.
به آیۀ « أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ » دستور مبارزه بر ستمگران را سعادت فرمود و به آیۀ «وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ » درس مروت، تواضع و فروتنی را به ارمغان آورد!
درود بیپایان نثار حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، اصحاب، پیروان راستین و نیکویش تا روز قیامت باد! به درستی که پروردگار جهانیان به مسلمانان احسان و لطف خاص نمود و مسولیتهای بینهایت سترگ و ارزشمند و سعادت آفرین را برای اهل ایمان عنایت کرد و ارزشهای معنوی که خدای متعال نصیب امت و جامعۀ اسلامی گردانیده است، میباید در پیتحقق و حفظ آن متعهد باشیم، تمام انرژی و قوت خود را برای کمال بندگی و متصف شدن به این صفات رحمانی و انسانی به مصرف برسانیم و بهتر است با الگوها و نصب العینهای که بیان شد بهجای مفتی بودن و قاضی شدن، داعی الی الله بودنمان بهتر و شایسته مقام و رسالت الهی ما است. بهجای تعصب اهل ترحم و برادری باشیم. داعیه اتحاد و اتفاق را حمل کنیم و در برابر مظالم که بهترین جهاد است مقاومت و ایستادگی نماییم و از شر تکفیر، تفرقه، تفسیق و تبدیع مسلمانان خود را مصئون بداریم و بدون تردید اجتهاد در شریعت اسلامی یک نعمت الهی است از صدر اسلامی تاکنون موجود است و تا روز قیامت باقی میماند و اختلاف اجتهادی را وسیله دشمنی، نفاق، تفرق و تعصب و فاصلهها در جامعه نگردانیم و از اسباب رشد، بالندگی، تحمل، سازندگی و همدیگر پذیری بگردانیم و بهحیث فرصت زیست مسالمت آمیز متمدانانه و متدینانه از آن بهره گیریم و دامی برای دشمنان اسلام و امت نگردانیم و از اسباب تضعیف امت نسازیم، اختلاف فقهی و اجتهادی بود که فرهنگ و تمدن اسلامی شکل یافت و غنی ترین تمدن و فرهنگ جهان در فقه اسلامی است و نیازهای دیروز و امروز و فردای امت را مجتهدین و فقها پاسخ میدهند و خوشبختانه شریعت اسلامی از آن استقبال کرد و در سایۀ اسلام پرورش یافت، بارور و تنومند شد .
مطلب بنده در این نوشته، بیان اصول و منهج چهار امام مجتهد درجه اول امت اسلامی است و آن را بیان و توضیح میدهیم و از این بحث روشن میشود ائمۀ فقه چه نوع اصول و روش داشتند و میراث نیکوی ایشان چیست، خصوصا در ارتباط تمسک به نصوص کتاب و سنت. رفتار و اصول آنان را بدانیم و به منهج ایشان پابند و التزام نماییم و ائمۀ فقه و اجتهاد را مطابق سلیقه و بافتهای فکری و گرایشهای مکتبی خود توجیه و تعدیل ننماییم و برخلاف اصول و برنامۀ یک مجتهد و فقهی فعالیت نمودند به آن مذهب نه تنها کمک نمیکند؛ بلکه مذهب و رهبروانش را به پرتگاه میکشاند و اینجا در طلب این موضوع هستیم که ائمۀ فقهی، خصوصا ائمۀ چهارگانه اهل سنت و بالاخص امام ابوحنیفه رحمه الله در اجتهاد خود از کدام مصادر استفاده میکرد، یعنی: از کتاب، سنت، اجماع و سپس قیاس و یا اینکه با ترک این مصادر اولی مستقیم با قیاس مسائل را استنباط و استخراج می نمود؟
الحق والانصاف در بحث پیشرو یک اندازه موضوع روشن می شود و اصول و برنامه منظم و اجتهادی ائمه واضح میگردد، باب اجتهاد هیچ و قت مسدود نمیشود، زیرا در هر زمان با مسائل جدید فقهی جامعه روبهرو میشود، ولی یک عالم مجتهد باید شرایط اجتهاد و فتوا را داشته باشد و از آنجایکه فهم و علم ائمۀ اربعه بسیار بالا و عمیق بود، پس اشکالی ندارد که برای عوام الناس تابع یکی از این مذاهب شوند، ولی هرگاه در مسئلۀ یکی از این ائمه دچار خطا و یا اشتباه در اجتهادشان شده باشند و برای ما واضح و آشکار شود در اینصورت نباید تعصب بهخرج دهیم و باید تابع مسئله صحیحتر شویم هر چند مخالف مذهبمان هم باشد.
در حقیقت این موقف و اصول این ائمه رحمه الله علیهم بود، بطور خلاصه اقوال این ائمه به شرح ذیل بیان می گردد:
یکم: امام ابو حنیفه رحمه الله
امام ابوحنیفه؛ اولین مجتهد و نخستین تدویر کنندۀ شورای فقهی برای تدوین فقه اسلامی است، اصول و منهج مذهب خود را اینگونه بیان و توضیح میدهد:
- « قال الإِمامُ أَبو حَنِيفَةَ رحمه اللهُ: “إِذَا صَحَّ الحَدِيثُ فَهُوَ مَذهَبي » (روایت ابن عابدین در الحاشیة 1/3 )
ترجمه: وقتیکه روایتی به شروط صحیح حدیث رسید، مذهب من همان روایت است.
- «لا یحل لأحد أن یأخذ بقولنا ما لم یعلم من أین أخذناه» (روایت ابن عابدین در حاشیه کتاب، البحر الرائق 6/293)
ترجمه: حلال نمیباشد برای کسی که قول ما را بگیرد ولی نداند که آنرا از کجا (و چه منبعی) گرفته ایم و در روایتی دیگر میگوید: «حرام علی من لم یعرف دلیلی أن یفتی بکلامی»
ترجمه: حرام است بر کسی که دلیل مرا نداند و با اقوال من فتوی بدهد.
- «رُوِيَ عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ أَنَّهُ قَالَ: لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يُفْتِيَ بِقَوْلِنَا مَا لَمْ يَعْلَمْ مِنْ أَيْنَ قُلْنَا» البحر الرائق شرح کنزالدقائق ج 17 ص 362.
ترجمه: از امام ابی حنیفه رحمه الله روایت است ایشان فرمودند: برای هیچ کس روا نیست به قول ما فتوا دهند تا اینکه ندانسته از کجا و کدام نص و سند گفتیم .
- « وَقَال: “إِذَا قُلتُ قَولاً يُخَالِفُ كِتَابَ اللهِ تعالى وَخَبَرَ الرَّسُولِ فَاترُكُوا قَولي» ( آرشیف ملتقی الحدیث ، روایت فلاَّنی در “الإیقاظ” ص 50)
ترجمه: اگر حرفی بزنم که مخالف کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و سلم باشد پس قول مرا رها کنید.
- « قال أبو حنيفة رحمه الله: إذا جاء الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم فعلى الرأس والعين » الجامع الصغیر / عبدالحی لکنوی ج 1 ص 34.
ترجمه: امام ابوحنیفه رحمه الله فرمود: وقتیکه حدیث پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم رسید، پس به سر و چشم ایجابت و قبول است.
- «قال صاحب الهداية في روضة العلماء أنه قيل لأبي حنيفة: إذا قلت قولا وكتاب الله يخالفه؟ قال: اتركوا قولي بكتاب الله. فقيل له: إذا كان خبر الرسول ( يخالفه ؟ قال: اتركوا قولي بخبر الرسول (. فقيل له: إذا كان قول الصحابي يخالفه، فقال: اتركوا قولي بقول الصحابي » [القول المفید فی ادلة الاجتهاد و التقلید، ج1 و ص 54.] [عقد الجید فی احکام الاجتهاد و التقلید.ج 1 ص 22.]
ترجمه: کسی از امام ابوحنیفه رحمه الله، پرسید زمانیکه شما سخنی گفتید و کتاب خدا مخالف آن بود چه؟ فرمود: سخنم را به کتاب خدا ترک کنید، مردی برایش گفت: اگر خبر پیامبر مخالف او بود چه؟ فرمود: سخنم را به خبر و سخن رسول خدا صلی الله علیه و سلم ترک کنید و کسی برایش گفت: زمانی که قول صحابی مخالف آن بود چه؟ فرمود: سخنم را به قول و سخن صحابی ترک کنید .
- «قَالَ أَبُو حَنِيفَةَ : لَوْلَا الرِّوَايَةُ لَقُلْت بِالْقِيَاسِ ، وَقَدْ ثَبَتَ عَنْ أَبِي حَنِيفَةَ أَنَّهُ قَالَ : مَا جَاءَنَا عَنْ اللَّهِ وَعَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَعَلَى الرَّأْسِ وَالْعَيْنِ ». البحر المحیط ج 5 ص 367.
ترجمه: امام ابوحنیفه رحمه الله در مسالۀ فرمود: اگر روایت وجود نمیداشت به قیاس سخن میگفتم و همچنان از امام ابوحنیفه ثابت است، ایشان فرمودند: آنچه از جانب الله متعال و از جانب پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم، برایمان رسیده است، به سر و چشم قبول و ایجابت است.
- «عن ابی حنيفة رحمه الله فإنه قال ما ثبت عن النبي صلى الله عليه و سلم فعلى الرأس والعين وإذا اختلف الصحابة تخيرنا من أقوالهم وأما إذا جاء عن التابعين فنحن رجال وهم رجال » اجمال الاصابة ج1ص 8.
ترجمه: امام ابیحنیفه رحمه الله فرمود: روایتی که از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، ثابت شد با سر و چشم قبول و ایجابت است و اگر اصحاب اختلاف داشتند از میان اقوالشان ترجیح را بر میگزینیم و اگر از تابعین به ثبوت رسید، بلی ما مردانیم و ایشان نیز مردانی اند.
- «وعن أبي يوسف وزفر وغيرهما رحمهم الله أنهم قَالُوا: لَا يَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ يُفْتِيَ بِقَوْلِنَا حَتَّى يَعْلَمَ مِنْ أَيْنَ قُلْنَا » الانصاف دهلوی: ج 1 ص105.ترجمه: از امام ابویوسف و امام زفر و دیگر اصحاب حنفی رحمة الله علیهم روایت است، فرمودند: برای هیچکس جائز نیست به قول ما فتوا دهد تا زمانیکه نداند از کجا گرفتیم مساله را ( کتاب، سنت، اجماع و قیاس جلی).
- « وقال علي القاري في تزيين العبارة : قال إمامنا الأعظم : لا يحل لأحد أن يأخذ بقولنا ما لم يعرف مأخذه من الكتاب والسنة أو إجماع الأمة أو القياس الجلي في المسئلة…» الجامع الصغیر عبدالحی لکنوی ج1ص 7.
ترجمه: علی قاری در رساله تزیین العباره بیان کرده است: امام بزرگوارما ( ابوحنیفه ) رحمه الله فرمود: برای هیچکس جائز نیست سخن و قول ما را بگیرند تا اینکه منبع و مصدر آن را از کتاب و سنت و یا اجماع امت و یا قیاس جلی در مسالۀ ندانسته باشد .
دوم: امام، امام مالک رحمه الله
امام مالک اصول و منهج مذهب خود را در روش اجتهادی، فتوا و گرفتن دلیل، وضع میکند:
- الإمام مالك – رحمه الله – إمام أهل المدينة المنورة يقول : «إنما أنا بشر أخطئ وأصیب فانظروا فی رأیی فکل ما وافق الکتاب والسنة فخذوه وکل ما لم یوافق الکتاب والسنة فاترکوه» (روایت ابن عبد البر در “الجامع” 2/32)
ترجمه: همانا من بشر هستم و (در استنباط و اجتهاد مسائل فقهی) به اشتباه و خطا میروم و یا به نتیجه درست و صحیح می رسم، پس رأی و نظر من را ببینید، هر مسالۀ که با قرآن و سنت موافقت داشت، بگیرید و هر مسالۀ که موافق کتاب و سنت نبود بگذارید و ترکش نمایید.
- قال امام مالک رحمه الله: « لیس أحد بعد النبی صلی الله علیه وسلم إلا ویؤخذ من قوله ویترک إلا النبی صلی الله علیه وسلم» (روایت ابن عبد البر در “الجامع” 2/91)
ترجمه: بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، هیچکس نیست که گفتارش صد در صد قبول شود و یا رد شود، بهجز پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم (که تمام گفتارش حق و مورد قبول است و قولش رد نمیشود).
سوم: امام، امام شافعی رحمه الله
امام شافعی رحمه الله اصول و منهج مذهب خود را در مسائل اجتهادی، فتوا و استدال این طور بیان میکند:
قال امام شافعی رحمه الله: «إذا صح الحدیث فهو مذهبی» (النووی 1/63)
ترجمه: زمانیکه یک روایت شروط صحت حدیث را پوره کرد همان مذهب من است.
- قال امام شافعی رحمه الله : « إذا رأیتمونی أقول قولا وقد صح عن النبی صلی الله علیه وسلم خلافه فاعلموا أن عقلی قد ذهب» ( ابن عساکر بسند صحیح 15/10/1 )
ترجمه: و قتیکه مرا دیدید، گفتم سخنی را در حالکه از پیامبر صلی الله علیه و سلم، روایت حدیث صحیح خلاف قول و سخنم ثابت شده باشد، باید بدانید که عقل من رفته و زائل شده است.
- قال امام شافعی رحمه الله « کل حدیث عن النبی صلی الله علیه وسلم فهو قولی وإن لم تسمعوه منی» (ابن أبی حاتم 93 – 94)
ترجمه: هر حدیثی را که از پیامبر صلی الله علیه و سلم شنیدید، قول من نیز میباشد و اگرچه او را از من نشنیده باشید.
- « وأما الإمام الشافعي فقال : «أجمع المسلمون على أن من استبان له سُنةٌ عن رسول الله صلى الله عليه وسلم لم يحِلّ له أن يدعها لقول أحد». (آرشیف ملتقی اهل الحدیث4.)
ترجمه: مسلمانان اجماع و اتفاق نظر دارند بر اینکه هرکس برایش سنتی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم، واضح و روشن شد، لازم است به آن تمسک بجوید، برایش جایز نیست سنت را بهخاطر قول هیچکس ترک نماید.
- قال امام شافعی رحمه الله: «إذا وجدتم في كتابي خلاف سُنة رسول الله صلى الله عليه وسلم فقولوا بسنة رسول الله صلى الله عليه وسلم ودعوا ما قلت ». (آرشیف ملتقی اهل الحدیث4.)
ترجمه: زمانیکه در کتاب من مسالۀ را یافتید که خلاف سنت پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم بود، به سنت رسول خدا عمل و قول نمایید و آنچه را من گفتم ترک نمایید.
چهارم: امام احمد بن حنبل رحمه الله
امام احمد بن حنبل رحمه الله، چهارمین امام فقهی است، اصول و منهج مذهب خود را در امور اجتهادی، فتوا و دلیل گرفتن چنین بیان میکند:
- قال امام احمد بن حنبل: «لا تقلدنی ولا تقلد مالکا ولا الشافعی ولا الأوزاعی ولا الثوری وخذ من حیث أخذوا» (ابن القیم در “إعلام الموقعین” 2/302)
ترجمه: از من و مالک و شافعی و اوزاعی و ثوری تقلید نکنید و از منبع و مصدر که آنها گرفتند شما نیز از همان مصدر بگیرید (یعنی از قرآن و سنت).
- قال امام احمد بن حنبل: « رأی الأوزاعی ورأی مالک ورأی أبی حنیفة کله رأی وهو عندی سواء وإنما الحجة فی الآثار» ( ابن عبد البر در “الجامع” 2/149)
ترجمه: رأی اوزاعی و مالک و ابو حنیفه همهاش رأی هست و نزد من همهاش یکسان است، ولی برهان و دلیل و حجت در اثر (یعنی حدیث پیامبر) است .
- قال امام احمد حنبل: « من رد حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم فهو علی شفا هلکة» (ابن الجوزی در “المناقب” ( ص 182)
ترجمه: کسی که حدیث پیامبر صلی الله علیه و سلم را رد کند، آن شخص در پرتگاه هلاکت است.
این موارد که بیان شد از اقوال ائمه اربعة بود که چطور پیروانشان را از تقلید کورکورانه بر حذر میداشتند و همیشه آنها را یادآوری میکردند که با دلیل و استناد از قرآن و سنت اقوالشان را مطابقت دهند و اگر موافقت داشت قبول کنند و اگر مخالفت داشت رأی کسی دیگر که صحیحتر باشد را بگیرند.
از باب تذکر لازم است تا چند مسئله دیگر را بهحیث نتیجه در سطوری بیان کنیم از جمله:
- نخست دانسته باشیم که مذاهب اهل سنت منحصر به این 4 مذهب نیست؛ بلکه بیش از 15 مذهب میباشد، ولی یاران مذاهب دیگر اقوال ائمهشان را تدوین نکردند لذا اثری (بهجز مقدار کم) از آن مذاهب باقی نماند، بهعنوان مثال مذهب لیث بن سعد، قال الشافعي: كان الليث أفقه من مالك إلا أن أصحابه لم يقوموا. ” لیث (ابن سعد) از مالک فقیه تر بود ولی یارانش مذهبش را تدوین نکردند”. همچنان مذهب امام طبری، مذهب سفیان ثوری و … منقرض شدند پیروانشان موجود نیست!
- هر چند مذاهب اهل سنت مختلف میباشد، ولی اختلافشان فقط در اجتهاد فقهی و فهم نصوص قرآن و سنت است. اختلاف تنوع و برداشت اجتهادی وجود داشته است که همه تلاش برای نصرت دین شریعت و حل مشکل جامعۀ آن روز و فردا بود نه برای خصومت، نفرت و تفرقه در میان امت و اگرچه در مسائل عقیدتی که اصل و اصول دین را تشکیل میدهد اختلافاتی نداشتند لذا همه این مذاهب درست واجب الاحترام میباشند و کسی نمیتواند از باب تعصب مذهب دیگری را انکار کند مگر اینکه همانطور که گفته شد هنگام روشن شدن حقیقت و درستی یک مسئله با استناد از قرآن و سنت باید تابع قول دقیقتر و صحیحتر شویم هر چند مخالف مذهبمان نیز باشد .
- حفظ احترام و حرمت گزاری به تمام ائمه دین و علمای حدیث، تفسیر، فقه و عقاید و علوم آلی و اسباب یکسان واجب است و دوست داشتن و احترام علمای امت اسلامی از جمله موالات ایمانی و قرآنی است که از منشور بنیادی اسلام می باشد، خداوند متعال فرمود: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ} مائده: 55.
ترجمه: سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع، زکات میدهند.
- از همه مهمتر اینکه اختلاف فقهی را از اسباب بد بینی، طعن و لعن بر ائمه دین و از اسباب نفاق و خصومت در جامعه قرار ندهیم که خلاف اسلام، شریعت و اصول مذاهب اسلامی باشد و در نفس الامر تخریب مذاهب اسلامی و کمک به دشمنان اسلام و امت است. بنیاد تضعیف امت، نفاق و تعصب است نباید در جامعه بارور بسازیم و در فربه ساختن آن بهحیث مخرب امت و اسلام نقش بازی کنیم !
- این حق را نیز نداریم انحصار و محدودیت مذهبی اعلان بداریم نه در باب فتوا، نه در باب اجتهاد، نه در باب قضا و ما متوجه آن مرحله باشیم که ممکن حق در جانب غیر مذهب مورد نظرمان باشد آیا مسلمان مامور به پیروی حق است و یا مامور به پیروی مذهب و آیا قاضی در مسند قضا مکلف به فیصله به مبنای حق است و یا مبنای مذهب، لابد همه مسلمانان در هر سطح باشند باید بهحق انابت و تسلیم باشند و خداوند متعال فرمود: يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ ۚ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ} سوره ص: 26.
ترجمه: ای داوود! ما تو را خلیفه و (نماینده خود) در زمین قرار دادیم؛ پس در میان مردم بهحق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛ کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی بهخاطر فراموش کردن روز حساب دارند!
- جامعۀ اسلامی از دست اختلاف بیمعنی و بیمقصد و در اثر کثرت فتوا و شدت تعامل، اختلاف تضاد و دشمنی تراشی یکسره بهسوی هلاکت و در پرتگاه قرار گرفته است و اختلاف در اسلام با قوت وجود داشت؛ اما نه برای عداوت، نفاق، تعصب و ما شاهد تاریخ صدر اسلام هستیم که اصحاب پیامبر صلی الله علیه وسلم در بسا مسائل اختلاف نظر داشتند و آداب خلاف را همیشه حفظ کردند و برای یک لحظه خصومت و بدبینی نکردند و اختلاف منفی و مصیبت بار تنها مسالۀ سیاسی بود که به امت اسلامی آسیب شدید رساند و حساب آن را به قضاوت و حساب پروردگار حواله کردیم و برایشان رضی الله عنهم و اغفرهم و ارحمهم میگوییم به قول عمر بن عبدالعزیز رحمه الله فرمود: خداوند شمشیر ما را از خونهای آن روز مصون نمود و زبانهای ما را خودمان مصون می داریم.
- با دو مسالۀ محوری و بنیادی توجه لازم را داشته باشیم: دین اسلام را خداوند متعال دین وسط و اعتدال و مستقیم، مزین با جوهر توحید، ترحم، مهربانی و تعاون عنایت نمود، فرمود: « جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ » و همچنان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: « إنَّ هذا الدِّين يُسْرٌ ، ولنْ يُشادَّ الدِّينَ أحدٌ إلا غَلَبَه ، فَسَدِّدُوا وقاربوا ، أبْشِرُوا ، واسْتَعِينُوا بالغُدوةِ والرَّوْحَة ، وشيءٍ من الدُّلْجةِ ». بخاری
ترجمه: دین آسان است؛ و هر کس آن را بر خود سخت بگیرد، سرانجام خسته و درمانده و دست بردار میشود؛ پس راه راست و درست و میانه را در پیش بگیرید و ( به درست کاری و میانه روی) خوشحال باشید و از عبادت صبح و شام و پاسی از شب کمک بگیرید.
از یک طرف دین اسلام و شریعت مبارک آن در خط اعتدال و وسطیت قرار دارد نه افراط و نه تفریط و از سوی دیگر سختگیری و تشدد در دین، انسان را درمانده و ناکام می سازد. پس راه مستقیم معتدل، تسامح و آسان گیری، دعوت با بصیرت، حکمت، اندرز نیکو و الگوی پیامبر مکرم صلی الله علیه وسلم و منهج عملی اصحاب رضی الله عنهم یگانه راه سعادت و موفقیت است و ما سوای آن هلاکت و زیان مندی دنیا و آخرت است و همۀمان شاهد حوادث در جوامع اسلامی هستیم و باید اهل خرد و عقل عبرت بگیرند، یکسره از قضاوت، فتوا، تکفیر، تفسیق و تبدیع بر اهل قبله و مسلمان دست بکشیم و عابت بد فرجام دارد و از مقاصد اصلی و رسالت الهی باز میمانیم!
والله اعلم بالصواب
ربنا تقبل منا انک انت السمیع العلیم