اعجاز پارسی از منظر قرآّن و سنت؛ زبانی از عرش تا فرش

مولوی حبیب الله حسام مهاجر مقدمه: از آن‌جای‌که شما شاهد و ناظر هستید، گروه طالبان طی دوسال سلطه‌شان بر افغانستان، دشمنی آشکارا و علنی را با زبان فارسی آغاز کرده‌اند و در صدد حذف این زبان از جامعه هستند. این دشمنی تازه بنیاد گذاری نشده است، بلکه سال‌های متمادی برخی حکام جابر و ظالم که […]

اعجاز پارسی از منظر قرآّن و سنت؛ زبانی از عرش تا فرش بیشتر بخوانید »

نگاهی به ویژگی های شیخ یوسف قرضاوی در احیاء گری دینی

مولوی حبیب الله حسام مهاجر خواننده محترم!      از روز رحلت شیخ یوسف عبد الله القرضاوی -رحمه الله- تا لحظه‌ی که این سطور را به نوشتن گرفتم، ده‌ها دیدگاه موافق ومخالف را این دانشمند خواندم، کسانی آگاهانه و مومنانه اظهار غم شریکی نمودند، برخی حاقدانه، معاندانه و جاهلانه به ترور شخصیت شیخ پرداختند. گروه اول

نگاهی به ویژگی های شیخ یوسف قرضاوی در احیاء گری دینی بیشتر بخوانید »

بکُشید کسی را که سگ تان را کشته است

مولوی حبیب الله حسام مهاجر روایتی است که یک پیر مرد حکیم و دانا با فرزندانش در صحرای زندگی می‌کرد و دارای شترها وگوسفندان زیادی بود و آن‌ها را می چراند و یک سگ داشت که گوسفندان را از طمعه گرگان حمایت و پاسبانی می‌کرد،  روزی از روزها، یکی از احمق های محله آمد و

بکُشید کسی را که سگ تان را کشته است بیشتر بخوانید »

تلخانی که پیروزی  و شکست جهاد را رقم ‌زد

  مولوی حبیب الله حسام مهاجر: داستان و حکایت های دوران جهاد از زبان مجاهدین مخلص، راستین و متعهد به اسلام شنیدنی است و سبب قوت ایمان و تجلی شخصیت و غرور مسلمان می‌گردد،  من از میان صدها حکایتی این دوره طلای یک داستان کوتاه را از زبان یک مجاهد شناخته شد و یک فرمانده

تلخانی که پیروزی  و شکست جهاد را رقم ‌زد بیشتر بخوانید »

 در زمین سیر کنید و از روزگار مجرمان بیاموزید

  مولوی حبیب الله حسام مهاجر الله متعال دستور می دهد که در زمین سیر کنید و از حال و اوضاع مجرمان باخبر شوید و از روزگار بد و سرنوشت زشت آن‌ها بیاموزید: ( قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ ) النمل (69) (ای پیامبر!) بگو: «در زمین سیرکنید، پس بنگرید عاقبت

 در زمین سیر کنید و از روزگار مجرمان بیاموزید بیشتر بخوانید »

بکُشید کسی را که سگ تان را کشته است

مولوی حبیب الله حسام مهاجر: روایت است که یک پیر مرد حکیم و دانا با فرزندانش در صحرای زندگی می‌کرد و دارای شترها وگوسفندان زیادی بود و آن‌ها را می چراند و یک سگ داشت که گوسفندان را از طمعه گرگان حمایت وپاسبانی می‌کرد،  روزی از روزها یکی از احمق های محله آمد و سگ

بکُشید کسی را که سگ تان را کشته است بیشتر بخوانید »

داستان آموزنده از امام ابن جریر طبری رحمه الله

از کتاب – مرآة الزمان-الجوزي. برگردان: مولوی حبیب الله حسام مهاجر. امام ابن جریر طبری رح می‌فرماید: در مکه مکرمه در موسم و مراسم حج بودم، دیدم مردی از خرسان صدا می زند و می گوید: ای حاجیان! یا اهل مکه! ای ساکنین این‌جا و زوار بادیه‌ها، کیسه‌ام با یک هزار دینار گم شده است

داستان آموزنده از امام ابن جریر طبری رحمه الله بیشتر بخوانید »

پیمایش به بالا