حدیث هشت؛ عوامل حفظ حق حیات و حق مالکیت مسلمان

گرفته شده از کتاب جریمۀ مسلمان کشی در پرتو چهل حدیث نبوی

نویسنده: حبیب الله حسام مهاجر

[8] سَأَلَ مَيْمُونُ بْنُ سِيَاهٍ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ، فَقَالَ: يَا أَبَا حَمْزَةَ مَا يُحَرِّمُ دَمَ الْمُسْلِمِ وَ مَالَهُ، فَقَالَ: «مَنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ، وَ اسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا، وَ صَلَّى صَلَاتَنَا، وَ أَكَلَ ذَبِيحَتَنَا فَهُوَ مُسْلِمٌ لَهُ مَا لِلْمُسْلِمِينَ وَ عَلَيْهِ مَا عَلَى الْمُسْلِمِينَ».[1]
[8] میمون ابن سیاه از انس ابن مالک (رضی الله عنه) پرسید: ای ابوحمزه! چه عواملی نگهبان و حرام‌کنندۀ خون و مال مسلمان است؟ فرمود: «[عوامل نگهبان حق حیات و حق مالکیت] مسلمان عبارت‌اند از: 1) [کلمۀ شهادت، به این معنا] کسی که گواهی دهد که معبود بر حق به جز الله متعال نیست و محمد رسول الله متعال است؛ 2) روبه‌رو ایستادن به سوی قبلۀ مسلمانان؛ 3) مانند ما مسلمانان نماز بخواند؛ 4) خوردن گوشت حیوان کشته‌شده به دست مسلمانان، [یعنی از گوشت حیوان کشته‌شده توسط مسلمانان بخورد. با این (ویژگی‌‌ها) او یک مسلمان است]، یعنی انسانی است که شهروندی جامعۀ اسلامی را به دست آورده است، هر حق [قانونی‌‌ای] را که را که مسلمانان داشته باشند، او نیز دارد و هر وجیبه و تکلیفی که بر مسلمانان باشد، بر او نیز خواهد بود.

موضوع حدیث نبوی

موضوع و مقصد اصلی حدیث بیان دو حق اساسی مسلمانان است. یکی حق حیات و دیگری حق مالکیت. دو حقی که انسانیت انسان به وسیلۀ آن معنا پیدا می‌‌کند و پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به آن ارزش داده است. هدف دیگری حدیث بیان ویژگی‌های اصلی است که برای انسان شهروندی جامعۀ اسلامی را هدیه می‌‌کند. این ویژگی‌ها عبارت‌اند از: 1) بیان شهادتین؛ 2) رو به قبلۀ مسلمانان ایستاده‌شدن؛ 3) مانند مسلمانان نماز خواندن؛ 4) خوردن گوشت حلال‌شدۀ مسلمانان؛ بدین‌‌گونه به این اساس شخص شهروندی جامعۀ اسلامی را به دست می‌آورد و از حقوق اساسی بهره‌مند گردد و تکالیف و وجایب اساسی جامعۀ اسلامی را متکفل می‌‌شود.

درس‌هایی از حدیث نبوی

یکم: عقیدتی، فکری
۱_ در نص حدیث شرط اول اسلام شخص، اعتقادی است که همان اقرار به یگانگی و یکتایی خدای متعال در عبودیت و شرط دوم اقرار و تصدیق رسالت پیغمبر اکرم است. «مَنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ»
۲_ اعتقاد راسخ به کعبۀ مشرفه به عنوان قبلۀ ملت اسلام از مسائل اعتقادی و ضروریات آشکار دین است، «وَاسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا»
۳_ اعتقاد راسخ به فرضیت حکم نماز از جانب پرودگار، به عنوان رکن رکین اسلام از ضروریات دین است، «وَصَلَّى صَلَاتَنَا»
۴_ ذبیحه در حقیقت با تسمیه و تکبیر الله اکبر از شعائر برجستۀ اسلام است که عقیدۀ راسخ می‌طلبد، «وَأَكَلَ ذَبِيحَتَنَا»
۵_ نظر به صریح نص حدیث شخصی که دارای اعتقاد راسخ به مسائل چهارگانه باشد، بر آن پیامبر حکم مسلمان را می‌کند، «فَهُوَ مُسْلِمٌ لَهُ مَا لِلْمُسْلِمِينَ وَعَلَيْهِ مَا عَلَى الْمُسْلِمِينَ»
۶_ دو نظریه از علماء را بیان می کنیم: «كسی از مشرکین هردو کلمۀ شهادت را اقرار کرد، خونش وجوباً مصون است تا این‌که بعداً امور آن مطالعه، نظارت و امتحان شود و اگر بر دین استقامت و بر توحید التزام داشت، و عمل به تعالیم اسلام می‌کرد این شخص مسلمان است، پاسداری از خون، مال و آبروی مسلمانان بر آن واجب است و همچنان برعکس، بر مسلمانان واجب است، و اگر مخالف مقتضیات کلمۀ شهادت عمل کرد، یا فرائض را انکار کرد و یا محرمات معلوم و ضروری را مباح ساخت از مفاد کلمۀ شهادت خارج شده است و مصونیت ندارد.»[2]
۷_ «کسی که به هر دو کلمۀ شهادت اقرار کند، نماز ما را برپا کند، به قبلۀ ما رو نماید، و شعائر اسلام را ظاهر نماید، به حق او مسلمان است، حقوق مسلمانان بر او واجب، حقوق آن بر مسلمانان واجب و ثابت است؛ خون، مال و آبرویش حرام است. و حساب آن بر خدای متعال است و آزمایش مجهول‌الحال و بدگمانی بر آن و توقف در اسلام آن بدعت و تنطع، تکلف و تعمق در دین است.»[3]

دوم: فقهی
۱_ در شریعت اسلام ما دو نوع احکام داریم؛ یکی احکام اعتقادی و فکری است که همه به باور انسان تعلق می‌گیرد و دوم احکام عملی است که به احوال مکلف تعلق می‌گیرد. در نص این حدیث برای ایمان و اسلام یک شخص یک رکن و یا شرط اعتقادی فکری گذاشته شده است، همان اقرار به یگانگی الله متعال در عبادت، و شهادت به حقانیت رسالت پیامبرﷺ است که آن دارای شرط و مقتضیات عملی می‌باشد که متصل آن بیان می‌کند «مَنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ».
۲_ در نص حدیث شرط دوم اسلام شخص، رو آوردن به قبلۀ ملت اسلام است؛ در فقه از فرایض و شرط خارجی نماز به‌شمار می‌رود «وَاسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا».
۳_ در نص حدیث شرط سوم اسلام شخص، اقامۀ نماز ملت اسلام است، «وَصَلَّى صَلَاتَنَا» و نماز در احکام عملی از فرایض مکتوبه است.
۴_ در نص حدیث شرط چهارم اسلام شخص، خوردن ذبیحۀ ملت اسلام است «وَأَكَلَ ذَبِيحَتَنَا».
۵_ در نص حدیث با تکمیل چهار شرط ذکرشده، پیامبرصلی الله علیه وسلم حکم به مسلمان بودن شخص می‌کند، «فَهُوَ مُسْلِمٌ لَهُ مَا لِلْمُسْلِمِينَ وَعَلَيْهِ مَا عَلَى الْمُسْلِمِينَ»
۶_ قوله (و یحکم با اسلام فاعلها الخ) یعنی: بی‌تردید زمانی که کافری نماز را با جماعت اقامه کرد نزد ما حکم به اسلام او می‌شود، به غیر امام شافعی (رحمةالله) زیرا که نماز مخصوص این امت است، به خلاف نماز منفرد و تنها که در سایر امت‌ها وجود داشته است. پیامبر مکرم صلی الله علیه وسلم فرمود: «من صلى صلاتنا، واستقبل قبلتنا فهو منا قالوا: المراد صلاتنا بالجماعة على الهيئة المخصوصة». «کسی که نماز ما را بخواند، وبه قبلۀ ما رو بگرداند پس آن شخص از ما است، فرمودند: مراد از نماز ما نماز با جماعت بر هیئت و اسلوب خاص است که همان شرایط اقامۀ نماز است.»[4]
۷_ صاحب بحرالرائق شرح کنزالدقائق می‌فرماید: «در امور عملی و فعلی اگر یک اهل کتاب نماز ما را با جماعت برپا کرد مسلمان می‌گردد، نه در تنهاخوانی. این نظریۀ ظاهرالروایت از امام محمد (رحمةالله) و در ذخیره و تتار خانیه هم چنین است.»[5]

سوم: تربیتی
_ مدرسۀ نبوی تربیه می‌کند: پرسش و پاسخ یکی از اساسی‌ترین روش‌های آموزش دین است. مسلمانان باید با دیدن عالم مسلمان دروازۀ پرسش و پاسخ با او را بگشایند و بدین‌گونه زمینۀ آموزش دین را برای خود مساعد سازند. کاری که تابعین بزرگوار میمون بن سیاه و صحابی بزرگوار انس بن مالک انجام دادند. «سَأَلَ مَيْمُونُ بْنُ سِيَاهٍ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ، فَقَالَ: يَا أَبَا حَمْزَةَ مَا يُحَرِّمُ دَمَ الْمُسْلِمِ وَمَالَهُ»
_ از آداب پرسش و پاسخ‌ها این است که مسائل کلان جامعه در اولویت قرار گیرد. چنان که میمون بن سیاه(رضی الله عنه) از دو حق اساسی مسلمانان، یکی حق حیات و دیگری حق مالکیت مسلمانان می‌‌پرسد. بسیاری کسان پرسش‌هایی پیش پا افتاده که سرنوشت جامعه به آن وابسته نیست را می‌پرسیدند و فرصت‌سوزی می‌کنند. «سَأَلَ مَيْمُونُ بْنُ سِيَاهٍ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ، فَقَالَ: يَا أَبَا حَمْزَةَ مَا يُحَرِّمُ دَمَ الْمُسْلِمِ وَمَالَهُ»
_ حق حیات به تعبیر جدید حقوق عمومی یا حفظ جان مسلمان یا ریختانده نشدن خون مسلمان به تعبیر فقهی و حدیثی، اساسی‌‌ترین حقی است که باید مورد محافظت قرار گیرد. حرام به معنای نگهبانی است، یعنی کسی حق ندارد به آن نزدیک شود. مسلمان این را باید بداند که چه چیزی حق اساسی حیات را برای مسلمان محفوظ نگه می‌‌دارد. «يَا أَبَا حَمْزَةَ مَا يُحَرِّمُ دَمَ الْمُسْلِمِ»
_ حق مالکیت خصوصی به تعبیر حقوق عمومی یا حفظ مال مسلمان به تعبیر فقهی و حدیثی، دومین حق اساسی است که باید رعایت شود و کسی به مال مسلمانان تجاوز نکند. حرمت مال مسلمان یعنی این‌که کسی حق ندارد آن را بدزدد، غارت کند یا به زور غضب کند و از راه نامشروع بگیرد. «يَا أَبَا حَمْزَةَ مَا يُحَرِّمُ … وَمَالَهُ»
_ شهادتین دو کلید اساسی ورود به دروازۀ شهروندی جامعۀ اسلامی است. شهروندی جامعۀ اسلامی اصیل، برخلاف جوامع امروزی مسلمان که نیازمند ضرورت به شناسنامه و… دارد، بسیار آسان است، فقط اقرار شهادتین انسان را تبدیل به شهروند جامعۀ اسلامی می‌کند و به او حق حیات و حق مالکیت خصوصی را در جامعۀ اسلامی می‌بخشد که هیچ کس حق ندارد به آن تجاوز کند. «مَنْ شَهِدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ»
_ تعبیر استقبال قبله، بیان خواندن نماز توسط شخص است. قبله یعنی رو کردن به سوی چیزی، وقتی یک شخص به سوی قبلۀ مسلمانان رو می‌کند، این بدان معناست که وحدت جامعۀ اسلامی را پذیرفته است. وحدت قبله سرنوشت یک انسان را تغییر می‌دهد، پرسیدن از فرقه و مذهب او به‌جا نیست که وحدت اسلامی را خدشه‌‌دار می‌‌کند و خلوص مسلمانی را لکه‌‌دار می‌‌سازد. «وَاسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا»
_ پس از شهادتین، نماز اساسی‌ترین عبادتی است که انسان انجام می‌دهد. نماز در واقع نشانۀ اصلی بیرونی مسلمانی است. هر کسی به شکل مسلمانان نماز خواند، او شهروند امت اسلامی است، «وَصَلَّى صَلَاتَنَا»
_ سبک زندگی از جمله غذاخوردن، در نزد الله متعال بسیار ارزشمند است، زیرا که اکثر مقررات حرام و حلال در جامعۀ اسلامی در همین زمینه وجود دارد. به ویژه مسئلۀ ذبیحه (حیوان کشته‌شده) بسیار مهم است. هر کسی که ذبیحۀ مسلمان را حلال دانست، بدان معناست که برادری مسلمانان را قبول کرده است، پس تمام حقوق آن محفوظ باشد، «وَأَكَلَ ذَبِيحَتَنَا»
_ اصیل‌ترین نام همین مسلمان یا مسلم است. نام‌های دیگر نام‌های فرعی‌ای است که فقط به خاطر معرفت و تعارف همدیگر به‌کار می‌رود. مسلمان‌بودن یعنی شهروند جامعۀ اسلامی بودن و از تمام حقوق اساسی و تکالیف اساسی بهره‌مند شدن. «فَهُوَ مُسْلِمٌ»
_ مسلمانان یا مسلمین، جمع مسلمان یا مسلم است. این نامی است که نماد جامعۀ اسلامی است. همه دارای حقوق اساسی همسان‌اند، اعم از افراد و دولت باید این حقوق را برای مسلمان حفظ کنند و حق ندارند بر آن تجاوز کنند. «لَهُ مَا لِلْمُسْلِمِينَ»
_ هر مسلمان در جامعۀ اسلامی دارای تکالیفی است. برخی از این تکالیف و وجایب عبادی است مانند علم آموختن، نماز خواندن، در جماعت مسلمانان حاضر شدن، روزه گرفتن. برخی از این تکالیف عبادی _ مالی است، مانند زکات دادن، صدقه دادن و دست فقیران را گرفتن. برخی از این تکالیف اجتماعی هستند، مانند محبت با مسلمانان، تعاون به خیر با مسلمانان، امر به معروف و نهی از منکر و…، برخی تکالیف سیاسی هستند، مانند حفاظت از سرحدات مسلمانان، دوستان مسلمانان را دوست شمردن و دشمنان آنان را دشمن شمردن و… «وَعَلَيْهِ مَا عَلَى الْمُسْلِمِينَ».

پرسش اساسی روزگارما

این نص واردۀ شریعت اسلام بود؛ مدعیان اسلام از کدام دین و آیین استفاده می‌کنند که این نوع مسلمانان را سلاخی می‌کنند؟ امروزه که بسیاری از جوامع مسلمانی زیر چتر حکومت‌های استبدادی زندگی می‌کنند و حقوق آنان از جمله حق حیات و حق مالکیت پامال می‌‌شود و یا توسط گروه‌‌های افراطی مسلمان‌‌نما به وسیلۀ انتحاری و انفجاری کشته می‌‌شوند، چه باید کرد؟

[1] – سنن النسائی الکبری، ج2ص 279 شماره؛ 3430. : قال الشيخ الألباني: صحيح.
[2] – مجلۀ بحوث الاسلاميه: المبحث الثاني القتال علي الشهاتين…، ج 8، ص 2525.
[3] – شرح العقيدة الطحاوية، للدکتور ناصر العقل _ مباحث فی العقیده _ ج 1، ص40.
[4] – حاشیه رد المحتار: ج1 ص381.
[5] – البحرالرائق شرح کنز الدقائق: مایصیر به الکافر مسلما. ج13 ص 296.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا