حدیث سیزدهم: قاتل در تنگنای دینی و روحی قرار می‌گیرد

برگرفته شد از کتاب جریمه مسلمان کشی در پرتو چهل حدیث نبوی

نویسنده: مولوی حبیب الله حسام

[13] سَعِيدِ بْنِ الْعَاصِ عَنْ أَبِيهِ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ (رضى الله عنهما) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ):«لَنْ يَزَالَ الْمُؤْمِنُ فِي فُسْحَةٍ مِنْ دِينِهِ مَا لَمْ يُصِبْ دَمًا حَرَامًا».[1]

[13] از سعید بن عاص از پدرش و از عبدالله بن عمر (رضی الله عنهما) روایت است که گفت: رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «بی‌گمان انسان مؤمن در هرنوع گناهی واقع شده باشد، در دین و شرع برایش مَخرج و راه برون‌رفت وجود دارد. موفق به انجام عمل صالح می‌گردد، تا زمانی که نفس مؤمنی را بدون حق نکشد و یا خون حرامی را نریختانده باشد.

موضوع حدیث نبوی

مقصد و موضوع حدیث دو مسئلۀ مهم در زندگانی است:

الف: نمایش گستره‌های رحمت بی‌کران الهی در حمایت اهل ایمان و صاحبان اعمال صالح که به مقتضای ایمان انجام می‌دهند و سنت الهی به توفیق و رستگاری آن شخص در هر حالتی از طاعت و معصیت باشد، به استثنای شکستن حریم و حدود الهی در ارتکاب جرم قتل نفس محرم که موجب تحریم آن می‌گردد.

ب: شریعت الهی به خون و نفس انسان جایگاه بس سترگی قایل است و نفس انسان را در چهارچوب و حدود ممنوعۀ شریعت قرارداده است و کسی که به ناحق وارد حریم ممنوعۀ آن می‌شود، خداوند(جل جلاله) به سخت‌ترین جزا هشدار می‌دهد و اعلان می‌دارد، قاتل را با سنگین‌ترین مجازات ابدی محکوم و از رحمت خود برای همیشه طرد و تحریم می‌نماید.

درس‌هایی از حدیث نبوی

یکم: عقیدتی، فکری

۲_ بی‌گمان گروهی از مسلمانان که مدعی دیانت و تقوا هستند، عاشقانه و جانبازانه مسلمانان را به‌خاطر توجیه و تأویل ناجایز و انحرافی از شرع و یا به‌خاطر منفعت‌های سیاسی، قومی، گرایش‌های فکری و مذهبی، بی‌رحمانه می‌کشند. در اصطلاح علمای عهد صحابه (رحمةالله علیهم) تا کنون این گروه و جماعت را منحرف از حدود و موازین شرع و از منهج فکری و رفتاری اهل سنت و جماعت نامیده‌اند و نحله‌‌های فکری مثل خوارج و بقیۀ فرق سفاک، همین اصل را تأیید می‌کنند و تاریخ فرقه‌های زیادی را معرفی نموده که در خط انحراف قرار داشته‌اند.

۲_ شهید سید قطب (رحمةالله)، میان توحید و شرک، میان مصونیت خون و ریختن آن و میان پاکدامنی و زنا، به عنوان دوخط جداکننده و یا دو راه متفاوت از هم تعبیر و تفسیر می‌کند که باهم آمیختگی را نمی‌پذیرند. در بحث اوصاف عبادالرحمن، می‌فرماید: «از نشانۀ دیگری از نشانه‌های بندگان خوب خدای رحمان این است که آنان برای خدای متعال انباز قرار نمی‌دهند و از کشتن انسان دوری می‌گزینند، و از زنا می‌پرهیزند. این‌ها گناهان بزرگ و زشتی هستند که عذاب دردناک را به دنبال دارند: «وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آَخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ يَلْقَ أَثَامًا، يُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَيَخْلُدْ فِيهِ مُهَانًا»[2]

ترجمه: بندگان خوب ذات رحمان، کسانی‌اند که با الله متعال، معبود دیگری را به فریاد نمی‌خوانند و پرستش نمی‌نمایند و انسانی را که خداوند خونش را حرام کرده است، به قتل نمی‌رسانند مگر به حق، و زنا نمی‌کنند. چرا که هرکس [یکی از] این [کارهای ناشایستۀ شرک، قتل و زنا] را انجام دهد، کیفر آن را می‌بیند. [مرتکب کار زشت شرک، قتل و زنا شود] عذاب او در قیامت مضاعف می‌گردد، و خوار و ذلیل، جاودانه در عذاب می‌ماند.

یکتاپرستی، اساس این عقده است، و دوراهۀ جدایی آشکار استوار و سهل و ساده میان این عقیده و میان گمراهی، کج‌روی و گره‌خوردگی‌ای است که سیستم شایسته و نظام بایسته‌ای برای زندگی بر آن برقرار و پایدار نمی‌گردد.

پرهیز از کشتن انسان _ مگر به حق _ دو راهۀ جدایی میان زندگی اجتماعی ایمن و مطمئنی است که زندگی بشری در آن مورد احترام قرار می‌گیرد و بدان ارزش داده می شود و میان زندگی جنگل‌ها و غارهایی است که کسی در آن بر جان خویشتن ایمن نیست و به کاری یا ساختاری اطمینان خاطر ندارد.

پرهیز از زنا نیز در دو راهۀ جدایی میان زندگی پاک است که انسان در آن احساس می‌کند که از احساس زمخت حیوانی اوج گرفته است، و احساس می‌کند که نزدیکی با جنس مقابل هدف والاتری از فرونشاندن آتش هوس گوشت و خون دارد، و میان زندگی پست و زمختی است که نرها و ماده‌ها در آن قصد و هدفی جز ارضای غریزۀ هوا و هوس ندارند.

به خاطر این‌که این سه صفت، دو راهۀ جدایی میان زندگی شایستۀ انسان بزرگوار در پیشگاه خدای متعال، و دو راهۀ جدایی میان زندگی کم‌بها و زمخت و فروافتاده به پرتگاه حیوانیت است. خداوند آن سه صفت را در ردیف صفت‌های بندگان خوب خدای مهربان ذکر کرده است. بندگان خوبی که والاترین و بزرگوارترین انسان‌ها در پیشگاه خدا هستند. بر پیروان صفات زشت، تهدید شدیدی را آورده است: «ومن يفعل ذلك يلق أثاماً». هرکس [یکی از] این [کارهای ناشایست شرک و قتل و زنا] را انجام دهد، کیفر آن را می‌بیند. «اثام» به معنی عقاب و عذاب است. این عقاب و عذاب را با ما بعد خود، تفسیر و تبیین کرده است: «يضاعف له العذاب يوم القيامة، و يخلد فيه مهانا». [مرتکبین کارهای زشت] عذاب او در قیامت مضاعف می‌گردد، و خوار و ذلیل، جاودانه در عذاب می‌ماند.

تنها عذاب مضاعف هم نیست، بلکه خواری و ذلت هم در میان است که خود سخت‌تر و دردناک‌تر از عذاب است.[3]

دوم: فقهی

۱_ بدون شک شریعت اسلامی برای محافظت خون مردم عنایت و توجه تام نموده است و بر کسانی که جنایت تعدی را بر خون‌های مردم انجام می‌دهند، شدیدترین تهدید را تجویز نموده است و کیفر قتل نفس را خدای متعال از شنیع‌ترین و زشت‌ترین مجازات و عذاب‌ها و از بزرگ‌ترین مظالم در دادگاه قضاء قرار داده است. وقتی که این آیه را می‌خوانیم، مو در بدن مسلمان ایستاده وبه لرزه می‌افتد.[4] فرمود: «وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُّتَعَمِّداً فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً»[5]‏ ترجمه: و كسی كه مؤمنی را از روی عمد بكشد [و از ايمان او باخبر بوده و تجاوزكارانه او را به قتل برساند و چنين قتلی را حلال بداند، كافر به‌شمار می‌آيد و] كيفر او دوزخ است و جاودانه در آن‌جا می‌ماند و خداوند بر او خشم می‌گيرد و او را از رحمت خود محروم می‌سازد و عذاب عظيمی برای وی تهيّه می‌بيند.[6]

۲_ شارح ریاض الصالحین در شرح این حدیث نبوی بحث زیبا و مطلوبی را در باب تحریم ظلم و وجوب تخطی از آن، آورده است. فرمود: عن عبد الله بن عمر (رضي الله عنهما)، أن رسول الله، قال: «لا يزال المؤمن في فسحة من دينه ما لم يصب دماً حراماً» یعنی: همیشه شخص مؤمن در وسعت دین خود (فراخی راه‌های برون‌رفت از منجلاب و پرتگاه گناه می‌باشد) تا آن‌دم که خون ناحق و حرام نریخته است، یعنی تا مؤمنی، یا ذمی، یا معاهد و مستأمنی را نکشته باشد و بدون تردید این چهار نوع، خون‌های مصون و حرام‌اند و شدیدترین و بزرگ‌ترین آن خون مؤمن است. هرچند خون کافر حربی از محرمات نیست. پس وقتی که انسان خون حرام را می‌ریزد و بی‌گمان دینش را در تنگنا قرارش می‌دهد، سینه‌اش با دین تنگی می‌کند تا این‌که خارج می‌شود از آن. العیاذ باالله، و کافر می‌میرد. رمز و اسرار آن در این قول خداوند(جل جلاله) است: «وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُّتَعَمِّداً فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً» پنج عقوبت و عذاب این‌جا مسجل است العیاذ بالله: وارد جهنم شدن، و در آتش دوزخ ماندگارشدن، خشم خدا، و دوری از رحمت الله(جل جلاله)، و عذاب عظیم قیامت. علاوه بر این‌ها، کیفر دنیوی قاتل به قوت خود باقی است. ریختن خون به ناحق در تنگنای دینش قرار می‌گیرد و به سبب آن سینه‌اش تنگ و زمخت می‌گردد، تا این‌که به‌طور کامل از دین خود خروج می‌کند و از اهل آتش جاوید می‌گردد.

۳_ در این بحث بدون شک، دلیل به کبیره بودن گناه، ریختن خون حرام است زیرا که کشتن نفسی که خداوند(جل جلاله) ریختن خون آن را حرام قرار داده، از گناهان کبیره و بزرگ است.[7]

سوم: تربیتی

_ بخش اول حدیث، تصویر‌‌پردازی بسیار کوتاه آیۀ کریمه است: «الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ».[8]

ترجمه: آن كساني كه ايمان مي‌‌آورند و دل‌‌هايشان با ياد خدا سكون و آرامش پيدا مي‌‌كند؛ هان! دل‌ها با ياد خدا آرام مي‌‌گيرند.

_ حقیقت این است که زندگی فرد، بدون رابطه با الله متعال به آرامش نمی‌‌رسد، نیایش، عبادات، صدقات، زندگی صمیمی در پرتو شریعت الهی، زندگی اجتماعی پر از شرح صدر و آرامش وجدانی و روانی را برای جامعه به ارمغان می‌‌آورد.

_ چه کیفری بدتر از ناآرامی فکری، ذهنی و روحی، طرد شدن از رحمات و برکات الهی، و ترس از جامعه است؛ زیرا قاتل پیوسته از جامعه ترسان و گریزان است و هیچ‌گاهی روی آرامش را به خود نمی‌‌بیند.

_ اقتضای حکمت در حکم خدای متعال تقویت و بقای نعمت است. تا زمانی که انسان مؤمن از طاعت و شکر به فسق، معصیت و فساد رو نیاورد و گناه و طغیان نکند، سبب زوال نعمت، بالخصوص آرامش روحی و فکری و روانی او نمی‌‌شود.

_ ایمان به دین اسلام به‌حیث برنامۀ کامل و جامع زندگی، آرامش روحی و روانی در زندگی فردی است. فرد با زندگی اسلامی، به چنان آرامشی می‌رسد که هیچ دانش و مشربی نمی‌‌تواند به او هدیه کند. «لَنْ يَزَالَ الْمُؤْمِنُ فِي فُسْحَةٍ مِنْ دِينِهِ».

_ جامعۀ مؤمن به اسلام به عنوان برنامۀ کامل و شامل زندگی، همیشه در آرامش اجتماعی به سر می‌‌برند و سراسر چنین جامعه را آرامش روحی فرامی‌‌گیرد. «لَنْ يَزَالَ الْمُؤْمِنُ فِي فُسْحَةٍ مِنْ دِينِهِ».

_ قتل به ناحق به مثابه بزرگ‌ترین شکاف در برنامۀ کامل زندگی اسلامی، قلب و روح و روان انسان قاتل را زخمی می‌سازد. این زخم مداوا ندارد و تا روزگار قیامت ناآرامی روحی و فکری و ذهنی را بر او تحمیل می‌‌کند. «مَا لَمْ يُصِبْ دَمًا حَرَامًا».

_ قتل به ناحق بزرگ‌ترین شکاف در جامعۀ اسلامی را به‌وجود می‌‌آورد. مردم را از همدیگر دور می‌کند. کینه‌ها را برمی‌افروزد. جامعۀ پر از قاتلان یک جامعۀ اسلامی نیست. جماعت‌های پر از قاتل، جماعت اسلامی نیست. گروه‌های قاتل آورندۀ ناآرامی ذهنی، روحی و روانی در جامعۀ اسلامی هستند. «مَا لَمْ يُصِبْ دَمًا حَرَامًا»

پرسش اساسی روزگار ما

این بود دیدگاه اسلام؛ و اما امروزه بسیاری از مسلمانان دین‌شعار، تداوم قتل و کشتار را در جوامع اسلامی یگانه راه رسیدن به حاکمیت اسلام و آرامش می‌بینند. آیا چنین نسخه‌ای را می‌توان نجات‌بخش و مشروع خواند؟

[1] – صحیح البخاری، ج6 ص 2517  شماره: 6469.

[2] – الفرقان: 68و69.

[3] – تفسیر: فی ظلال القرآن، تفسیر آِه 68و69 فرقان. ترجمه: خرم‌دل. تفسیر

[4] – الفقه علی مذاهب الاربعه، ج 5، ص 120.

[5] – النساء: 93.

[6] – تفسیر نور: ترجمه: خرم‌دل.

[7] – شرح: ریاض الصالحین، ج1، ص253.

[8] – الرعد: 28.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا