[۱۷] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بن مسعود (رضي الله عنه) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّه (صلي الله علیه وآله وسلم): «لا يَحِلُّ دَمُ امْرِئ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ، إِلاَّ بِإِحْدَى ثَلاثٍ: النَّفْسُ بِالنَّفْسِ، وَالثَّيِّبُ الزَّانِي، وَالْمَارِقُ مِنَ الدِّينِ التَّارِكُ لِلْجَمَاعَةِ»[1].
[۱۷] از حضرت عبدالله بن مسعود (رضي الله عنه) روايت است كه رسول اكرم (صلى الله عليه وسلم) فرمودند: «ريختن خون فرد مسلمانی که گواهی دهدکه هیچ معبودی بهجز الله، وجود ندارد و من فرستادۀ خدا هستم، روا نمىشود، مگر به سبب يكی از اين سه عامل: مرد همسردار و زن شوهردار كه زنا كند، و نفس در بدل قاتل نفس (قصاص) میشود، و كسى كه دينش را ترك كرده، از جماعت مؤمنان جدا شود».
موضوع حدیث نبوی
مقصد حدیث: اصل در اسلام حرمت و مصونیت خون انسان است و کلمۀ اسلام خون و نفس انسان را بیمه و تضمین میکند و اقرار به کلمه و عمل به مقتضای کلمۀ خیر دنیا و آخرت را برای انسان مسلمان تأمین و تضمین میکند.
موضوعات حدیث: اثر مرتبه از کلمۀ شهادت را شرعاً واضح میسازد؛ یعنی هر انسانی که اقرار به کلمۀ شهادت نماید و کلمۀ شهادت را تصدیق کند. اهل کلمه از مصونیت کامل برخوردار است و ریختن خون او حرام قطعی است.
بیان این اصل است که جامعۀ اسلامی یک جامعۀ تسلیم به آیین و نظام شرع است. اقتدارگریز و هنجارگریز نیست، شکنندۀ نظم جامعه و ضوابط شرعی نیست.
شرایط حلالشدن خون مسلمان را بیان میکند که همان، زنا کردن مرد همسردار و زن شوهردار و قاتل نفس در بدل نفس، قصاص میشود و کسی که از کلمۀ اسلام خروج میکند و حلقۀ امت را میشکند.
درسهایی از حدیث نبوی
یکم: عقیدتی، فکری
۱_ دارندۀ عقیدۀ راسخ ایمانی، اهل توحید را که معتقد به کلمۀ اسلام است، نمیکشد؛ چون به واسطۀ این کلمه هر دو برادر ایمانی هستند، «لا يَحِلُّ دَمُ امْرِئ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ»
۲_ قصاص حق الهی در دفاع و پاسداری خون مؤمن است که اهل ایمان ایجابت مینمایند، تا از حقوق همۀ انسانها حمایت صورت گیرد، «النَّفْسُ بِالنَّفْسِ»
۳_ حریم ناموس، حریم شرف و آبروی جمعی مؤمنان است و پیمان ایمانی با خداوند متعال نباید شکستانده شود، «وَالثَّيِّبُ الزَّانِي»
۴_ ارتداد از اسلام در حقیقت پارهکردن میثاق الهی و اهانت به باور همۀ پیامبران الهی و کتابهای آسمانی و امت مرحومه است، «وَالْمَارِقُ مِنَ الدِّينِ التَّارِكُ لِلْجَمَاعَةِ»
بیتردید مبانی جامعۀ اسلامی به اساس توحید و یا عقیدۀ خالص توحیدی استوار است و توحید از حیات بشری دفاع میکند و یگانه شریعت جاویدانه که از عقیده، نفس و عزت و ناموس بشر حراست و حمایت مینماید، اسلام است و حدیث نبوی مبین این حقیقت میباشد.
دوم: فقهی
احکام شرعی در نص نبوی به شرح ذیل است:
۱_ بیتردید اصل در اسلام مصونیت خون است و جایز نیست خون هیچ انسانی و خصوصاً خون مسلمانی ریختانده شود، مگر در سه حالت که در حدیث روشن شده است. «لا يَحِلُّ دَمُ امْرِئ مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ، إِلاَّ بِإِحْدَى ثَلاثٍ»
۲_ قصاص از احکام شرعی و فیصلۀ الهی است که خون انسان را ارزش میدهد و پاسداری از حیات آن میکند. «النَّفْسُ بِالنَّفْسِ»
۳_ تجاوز و تعرض به ناموس مسلمان در واقع ظلم به ناموس اسلام و امت است و مسلماً محرمات، حریم ممنوعۀ خدای متعال است، متجاوز باید مجازات شود. «وَالثَّيِّبُ الزَّانِي»
۴_ ارتداد از دین و نفاق در امت، شکستن حریم خدای متعال و باور امت است. نخست طلب برگشت و توبه اولویت دارد و در غیر آن تنفیذ مجازات شرعی در محکمۀ باصلاحیت مشروع ضروری است. «وَالْمَارِقُ مِنَ الدِّينِ التَّارِكُ لِلْجَمَاعَةِ»
۵_ «این حدیث دلالت بر این اصل شرعی دارد: هیچکس جرئت نکند خونی را بریزاند و یا آرزویش را بکند. پس عمل کشتن حرام است و همچنان جایز نیست که انسان معتقد به جواز کشتن کسی باشد که اسم اسلام بر آن باقی است و در حالی که از صنف سهگانه نیست.»[2]
۶_ عمدة القاری میفرماید: «والمفارق لدينه، والتارك لدينه المفارق للجماعة» این عبارات مختلف روایت شده است. شیخ ما در شرح ترمذی فرمود: از مفارق للجماعه، مرتد مراد است و بیگمان علما اجماع کردند بر کشتن مرد مرتد وقتی که به اسلام رجوع نکند و به کفر اصرار نماید و علما در مورد زن مرتد اختلاف کردند و اکثر علما مثل مرد مرتد قرار دادند و امام ابوحنیفه (رحمةالله) مخالفت کرد و گفت: زن مرتد کشته نمیشود و دلیل این قسمت حدیث را آورد «نهى عن قتل النساء والصبيان» این نهی و منع افادۀ عموم را میرساند. «التارك للجماعة» این قید «تارک للجماعة» برای اشعار و اعلام است که دین معتبر همان دین است که بر آن جماعت محقق شود.[3]
۷_ از حقی که شریعت در قتل نفس معصوم ثابت نموده است، مرد همسردار و زن شوهردار که مرتکب زنا شوند، مورد حد قرار میگیرند؛ یا در بدل نفس مقتول، قاتل قصاص میشود؛ یا خروج از ملت اسلام عامل قتل آن میگردد و همچنان قطاع الطریق و راهزن باشد. پیامبرﷺ میفرمود: «لا يحل دم امرئ مسلم إلا بإحدى ثلاث: النفس بالنفس، والثّيب الزاني، والتارك لدينه المفارق للجماعة».[4]
۸_ بعد از سه مورد که در حدیث بیان شد، یکی از عوامل دیگری که قتل یک مسلمان را جایز میسازد، دفاع مشروع است. کشتن مسلمان متجاوز به منظور دفاع، از جان، سرزمین و مال جایز است. این چیزی است که در حدیث دیگری از رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) جایز دانسته شده است: عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللهِ، أَرَأَيْتَ إِنْ جَاءَ رَجُلٌ يُرِيدُ أَخْذَ مَالِي؟ قَالَ: «فَلَا تُعْطِهِ مَالَكَ» قَالَ: أَرَأَيْتَ إِنْ قَاتَلَنِي؟ قَالَ: «قَاتِلْهُ» قَالَ: أَرَأَيْتَ إِنْ قَتَلَنِي؟ قَالَ: «فَأَنْتَ شَهِيدٌ»، قَالَ: أَرَأَيْتَ إِنْ قَتَلْتُهُ؟ قَالَ: «هُوَ فِي النَّارِ»[5].
«از ابوهريره (رضي الله عنه) روايت شده که گفت: مردي خدمت رسول الله (صلي الله عليه وسلم) آمده و گفت: يا رسول الله (صلي الله عليه وسلم) اگر مردي آمده و خواست مالم را بگيرد؟ فرمود: به او نده! گفت: اگر با من جنگيد چه؟ فرمود: با او بجنگ. گفت: اگر مرا کشت؟ فرمود: تو شهيدي. گفت: اگر من او را کشتم؟ فرمود: او در دوزخ است.»
در واقع این حدیث، شرح این بخش از آیۀ قرآن کریم است: «وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»[6]؛ «و انسانی را که خداوند [جان، مال و آبروی او را] محترم شمرده، به قتل نرسانید! مگر بهحق [و از روی استحقاق]؛ این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش کرده، شاید درک کنید.»
سوم: تربیتی
از مدرسۀ نبوی میآموزیم: به سازندگی و پرورش و تربیت ما رسیده که چطور مسلمان مدرسۀ نبوی باشیم:
_ از نص حدیث آموختیم: اصل اول در جامعۀ سیاسی اسلامی این است: «ریختن خون مسلمان حرام است». مسلمان واقعی نباید مرتکب حرام شرعی شود. «لا يَحِلُّ دَمُ امْرِئ مُسْلِمٍ»
_ از مدرسۀ پیامبر رحمت و مهربانی آموختیم: اصل دوم، معیار برای مسلمان بودن اقرار کلمۀ شهادت به زبان است. هرکس کلمۀ شهادت را به زبان راند، بر آن حکم اهل ایمان و مسلمان جاری است. کسی حق تکفیر و ریختن خون او را ندارد. «مُسْلِمٍ يَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ»
_ از مدرسۀ نبوی فهمیدیم: اصل سوم، جامعۀ اسلامی یک جامعۀ اقتدارگریز و هنجارگریز نیست، بلکه یک جامعۀ تسلیم احکام شرع است. در این جامعه هیچکس فوق نظام و احکام شرعی نیست، «لا يَحِلُّ … إِلاَّ بِإِحْدَى ثَلاثٍ»
_ در جامعۀ سیاسی اسلامی دینمدار، محکمۀ صحرایی، انتقامگیری قبیلهای و حزبی و قومی و مذهبی حلال نیست. فقط و فقط حکم محکمۀ باصلاحیت است که آن هم باید دلایل محکمهپسند داشته باشد تا حکم را جاری کند. «لا يَحِلُّ … إِلاَّ بِإِحْدَى ثَلاثٍ»
_ از نص حدیث ارزش خون انسان را فهیمدیم. در جامعۀ اسلامی، در صورتی که مسلمانی کشته شود، خون او هدر نمیرود. قاتل باید قصاص شود و به این طریق جلو خونریزی بیشتر گرفته شود. «النَّفْسُ بِالنَّفْسِ»
_ از نص نبوی آموختیم: جامعۀ اسلامی، پاسبان آبروی خانوادۀ مسلمان است و از فروپاشی خانواده در جامعۀ اسلامی جلوگیری میکند. زنا ویرانگر بنیان خانوادۀ مسلمان است. اگر مرد همسردار و زن شوهردار مرتکب زنا شود و در محکمۀ باصلاحیت تثبیت گردد، حد شرعی بالای ایشان جاری میشود. «وَالثَّيِّبُ الزَّانِي»
_ از بیان نبوی آموختیم: حفظ دین، حفظ ملت و امت اسلامی از اساسات فکری و رکن رکین جامعۀ اسلامی است و دولت و افراد جامعۀ اسلامی وظیفه دارند که از این عنصر ارزشمند نگهداری و پاسبانی کنند در صورتی که کسی بخواهد با ارتداد، بدعتگذاری، ایجاد فتنه، نفاق، فساد و تبلیغات علیه کیان جامعۀ اسلامی، جماعت و وحدت جامعۀ اسلامی را برهم بزند، بعد از طی مراحل استتابه، و تشخیص محکمۀ صالح، حد ارتداد بالای او اجرا میشود. «وَالْمَارِقُ مِنَ الدِّينِ التَّارِكُ لِلْجَمَاعَةِ»
پرسش اساسی روزگار ما
پرسش اساسیای که امروزه ذهن مسلمانان و غیر مسلمانان را به خود مشغول داشته این است: در صورتی که قرآن کریم و پیامبر (صلي الله علیه وسلم) حرمت خون انسان و خون مسلمان را در جامعه حرام و مصون قرار دادهاند، چرا امروزه در جهان اسلام و بهويژه در افغانستان گروه های دین شعار؛ اینقدر خون بیگناهان را عاشقانه می ریزند؟
[1] – صحیح البخاری، ج6ص 2521 ، شماره: 6484 .
[2] – شرح العقیده الطحاویه، ج1، ص 469.
[3] – عمدة القاری شرح بخاری، ج 34، ص 324.
[4] – موسوعه توحید رب العبید ج ۱۰، ص ۱۹.
[5] – صحیح مسلم، ج 1 ص 87، شماره: 377.
[6] – الأنعام: 151.