حدیث بیستم؛ آدم‌کشی، مساوی با کفرورزی

[21] عن عبد الله بن عُمَرَ عَنِ النَّبِيِّ (صلى الله عليه وسلم) قَالَ: وَيْلَكُمْ أَوْ وَيْحَكُمْ، لا تَرْجِعُوا بَعْدي كُفَّارًا يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقابَ بَعْضٍ».[1]

[21] از عبدالله بن عمر (رضي الله عنهما) روايت است كه: رسول الله (صلى الله عليه وسلم) در حجةالوداع فرمود: «واي بر شما، موظب باشید، بعد از من، كافر نشويد، به‌گونه‌‌ای كه برخي از شما گردن بعضي ديگر را بزند [مسلمان‌کشی به‌راه بیندازد.]».

موضوع حدیث نبوی

مقصد حدیث: مقصد مصونیت خون مسلمان است. همانا در رعایت کامل حقوق خدای متعال و رعایت کامل حقوق مخلوق، سعادت و رستگاری دنیا و آخرت نصیب انسان می‌گردد.

موضوع حدیث: اصلی‌ترین موضوع، هشدار برای آیندۀ امت اسلامی است. این حدیث جزء خطبۀ حجةالوداع است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) در آخرین سخنان، برنامه‌‌ها و خطی‌‌مشی سیاسی امت مسلمه را بیان می‌‌کند. هشدار پیامبر گرامی این است که مسلمان‌جنگی و مسلمان‌کشی، اصلی‌‌ترین عامل ویران‌گری امت مسلمه است، باید امت اجتناب نماید.

موضوع دوم، خط فاصل میان جامعۀ اصیل اسلامی و جامعۀ کفری را بیان می‌کند. زیست مسالمت‌آمیز و برادرانه، شاخص اصلی جامعۀ اسلامی است. در مقابل، جنگ کردن و مسلمان‌کشی و گردن زدن مسلمانان، شاخص اصلی جامعۀ کفری و جاهلیت است.

درس‌هایی از حدیث نبوی

یکم: عقیدتی، فکری

۱_ سفاکی و انسان‌کشی از شاخصه‌های کافران است که هدفمندانه دین حق را انکار، سفیران الهی را کشتار، دعوتگران و مدعیان عدالت همگانی را قتل می‌نمایند، و این حدیث در واقع شرح مصداقی و سیاسی فکری آیت قرآنی است. الله متعال فرمود: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ»[2]

ترجمه: کسانی که نسبت به آیات خدا کفر می‌ورزند و پیامبران را به ناحق می‌کشند، و [نیز] مردمی را که امر به عدالت می‌کنند به قتل می‌رسانند، و به کیفر دردناک [الهی] بشارت ده!.

این آیۀ کریمه شاخص‌‌های یک جامعۀ بدوی جاهلیت و یک جامعۀ عقب‌‌ماندۀ فکری، علمی، فرهنگی و سیاسی را از از دیدگاه قرآن بیان می‌کند. شاخص‌‌های یک جامعۀ کفری عقب‌‌مانده عبارت‌اند از:1) کفر ورزیدن به آیات الهی (آیات الهی در طبیعت و آیات الهی در کتب وحیانی)؛ 2) کشتن پیامبران الهی؛ 3) کشتن دعوت‌‌گران به سوی انصاف و عدالت؛ همچنان فرجام این‌گونه جوامع را دوزخ آخرت می‌خواند.

۲_ نکتۀ مهم دیگر این است که قرآن برای کافر به آیات الهی، قاتل پیامبران و قاتل داعیان عدالت، یک عذاب را بشارت می‌‌دهد و آن بشارت (تمسخر قرآنی به آنان) آتش دوزخ و عذاب دردناک است.

۳_ کفر و ظلم (بارز ترین آن کفر، شرک و قتل است) از موجبات هلاکت انسان در دنیا و لزوم عذاب در آخرت است.

کشتن آمرین به معروف و ناهین از منکر مانند قتل پیامبران الهی زشت و از جملۀ بزرگ‌ترین جرایم است.[3]

۴_ سفاکی از دو برادر به نام هابیل و قابیل آغاز یافت و بعداً از خصایص برجستۀ یهود شمرده شد و تاکنون هرکس مسیر آدم‌کشی و مسلمان‌کشی را می‌پیماید، در واقع در مشابهت عقیدتی فکری و عملی با یهود قرار می‌گیرد و همان قسم که یهود آیات الهی را پشت می‌کرد، پیامبران الهی و داعیان راه معروف و عدالت را می‌کشتند و زمین را با خون صالحان رنگین می‌کردند و پیروان‌شان امروز در مسیر مشابه روان‌اند.

دوم: فقهی

احکام صریح و هشدار شدید در این حدیث دیده می‌شود:

۱_ اولین حکم، هشدار شدید است برای کسانی که مرتکب جرم و جنایت قتل مسلمان می‌شوند: «وای به شما! مواظب باشید»؛ «وَيْلَكُمْ أَوْ وَيْحَكُمْ»

۲_ دوری و اجتناب از اعمال جاهلیت واجب شرعی است و بارزترین آن کشتن مسلمانان می‌باشد و یقیناً دوری از اعمال کفری دیانت و پیروی از اسلام و پیامبر مکرمﷺ است: «لا تَرْجِعُوا بَعْدي كُفَّارًا»

۳_ شما برای زدن گردن همدیگرتان اقدام نکنید: «يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقابَ بَعْضٍ»

بدون شک، جنگ با مسلمانان حالت مختلف دارد و از کلمۀ (کفار) تفسیر متعدد صورت گرفته است در «لا ترجعوا بعدى كفارا يضرب بعضكم رقاب بعض» در این قسمت حدیث، شارح صحیح مسلم، نووی رحمةالله، هفت قول را نقل می‌کند:

یکم: «مراد از کفر همان کفر خروج از ملت اسلام است که بدون حق قتل مسلمان را حلال دانسته‌اند.

دوم: مراد کفر نعمت و کفر به حقانیت اسلام است.

سوم: مراد نزدیک شدن به کفر و منجر شدن قتل به کفر است.

چهارم: مراد از کفر، فعلی و عملی است که خون‌‌ریزی مانند فعل کفار است.

پنجم: مراد از کفر، حقیقت کفر است؛ یعنی کافر نشوید؛ بلکه به اسلام ماندگار بمانید.

ششم: نقل از خطابی و غیر آن است که مراد از کفر، خود را با سلاح پوش‌کردن است. وقتی که سلاح را می‌‌پوشند. «ازهری» در کتاب لغت خود آورده، کسی که سلاح می‌‌پوشد، کافر گفته می‌‌شود.

هفت: خطابی می‌‌گوید: کافر مپندارد برخی شما برخی دیگرتان را، زیرا که جنگ میان خود را حلال می‌‌نمایند.

قاضی عیاض (رحمةالله) قول چهارم را ترجیح می‌‌دهد و علماء متقدمین و متأخرین نیز تأیید دارند.»[4]

اما قول هفتم نیز جالب است. زیرا تکفیر اساس آغاز جنگ میان مسلمانان است. چنان‌چه خوارج قدیم این کار را کردند، اول تکفیر، سپس کشتن. خوارج جدید نیز این کار را می‌کنند، اول تکفیر، و سپس مسلمان‌کشی.

۴_ شرح عمدة الاحکام می‌فرماید: «لا ترجعوا بعدي كفاراً يضرب بعضكم رقاب بعض»، کسی که مسلمان‌کشی نماید در حکم کفار است؛ یعنی قتل و کشتار که کفر و یا از اعمال کفار است، انجام ندهید؛ زیرا که شما همدیگرتان را می‌کشید و این بدون شک از اعمال کفار است و اگرچه حکم مطلق به کفر قاتلین نمی‌کنیم .[5]

۵_ حکم قطعی پیامبر اکرمﷺ ممنوعیت کشتن مسلمان توسط مسلمان است. بدبختانه مسلمانان امروز شیفتگان ریختن خون همدیگر هستند و آن هم به نام شریعت و حکم اسلام و برپایی حاکمیت الهی، نعوذ بالله.

سوم: تربیتی

اسلام از یک طرف دین عقیده، تعبد و نظام احکام است و از سوی دیگر تربیه و سازندگی فرد و جامعه است؛ از مدرسۀ نبوی می‌آموزیم:

_ پیامبرمانﷺ هشدار جدی می‌دهد. پس از پیامبر، این جامعه برابر است که جامعۀ تحت رهبری خلفای راشدین باشد؛ یعنی بسیار نزدیک به حیات پیامبر گرامی، و یا جامعۀ امروزین باشد که ما در 1500 سال کم و بیش بعد از ایشان زندگی می‌‌کنیم. ویل به معنای مرگ باد، یک هشدار است، یعنی از کشتار اجتناب کنید.«وَيْلَكُمْ أَوْ وَيْحَكُمْ»

_ می‌آموزیم: کفر در اسلام یک عقب‌‌ماندگی است. کفر به الله متعال و شرک به الله متعال روش و فکر انحراف‌یافته از اصل فطرت سالم انسان است. نتیجۀ شرک‌ورزی جنگ و کشتار و پراکندگی و تفرقه در نظام بشری است. در برابر کفر، اسلام و در برابر شرک توحید قرار دارد که ایمان به یگانگی و یکتاپرستی الله متعال می‌شود. نتیجۀ توحید، وحدت مسلمانان در کلمۀ ایمان، سرزمین و دولت اسلامی است. وجود جنگ، تفرقه، پراکندگی در جامعۀ اسلامی، نشانگر عقب‌گرد این جامعه به سوی نشانه‌های جاهلیت و سیاست کفری است، اگرچه این جامعه از منظر کلمۀ مسلمان است. «لا تَرْجِعُوا بَعْدي كُفَّارًا»

_ می‌آموزیم: مسلمان‌کشی، گردن مسلمان را زدن، جنگ و تباهی است. برخلاف خط مشی پیامبرﷺ در جامعۀ اسلامی است. راهبرد پیامبر (صلی الله علیه وسلم) اتحاد و اتفاق و برادری و همگرایی و زیست سیاسی اجتماعی مسالمت‌آمیز است. هرکسی که در جامعۀ اسلامی جنگ و مسلمان‌کشی کند، در واقع او مجری سیاست اندیشۀ کفری و مجری راهبرد کافران برای ویرانی جامعۀ اسلامی است. «يَضْرِبُ بَعْضُكُمْ رِقابَ بَعْضٍ»

پرسش اساسی روزگار ما

ارشاد و حکم شریعت این بود که در حدیث نبوی خواندیم و چرا امروز مسلمانان، به‌ویژه در کشور ما درگیر جنگ مسلمان‌کشی و عقب‌ماندگی هستند؛ به کدام دلیل شرعی و عقلی؟ همۀ ما مکلف هستیم راه‌حل و مخرج از بحران را بجوییم و پیدا کنیم و به یقین که تمسک به آموزه های دین اسلام و عمل به شریعت الهی است !

[1]صحیح البخاری، ج 4 ص1598، شماره: 4141.

[2] – آل عمران: 21.

[3] – ایسرالتفاسیر: از ابوبکر الجزائری.ج1ص 346.

[4] – شرح النووی علی مسلم:  ج 2 ص 55.

[5] – شرح عمده الاحکام:  ج 79 ص 21 .

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا