حدیث شانزدهم؛ کشتن مسلمان، عامل تباهی دنیا و آخرت

[16] عَنْ أَبِي رُهْمٍ السَّمَعِيِّ، أَنَّ أَبَا أَيُّوبَ الأَنْصَارِيَّ حَدَّثَهُ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ  قَالَ: «مَنْ جَاءَ يَعْبُدُ اللهَ، لاَ يُشْرِكُ بِهِ شَيْئًا، وَيُقِيمُ الصَّلاَةَ، وَيُؤْتِي الزَّكَاةَ، وَيَصُومُ رَمَضَانَ، وَيَجْتَنِبُ الْكَبَائِرَ، فَإِنَّ لَهُ الْجَنَّةَ. وَسَأَلُوهُ: مَا الْكَبَائِرُ؟ فَقَالَ: الإِشْرَاكُ بِاللهِ، وَقَتْلُ النَّفْسِ الْمُسْلِمَةِ، وَفِرَارٌ يَوِمَ الزَّحْفِ».[1]

[16] از ابو رُهْمٍ سَمَعِي روایت است که ابوایوب انصاری (رضی الله عنه) به او گفت که همانا رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «[در روز قیامت] هرکس در حالی بیاید که 1) خداوند را عبادت کرده باشد؛ 2) به الله متعال شرک نیاورده باشد؛ 3) نماز را برپا داشته باشد؛ 4) زکات را پرداخت کرده باشد؛ 5) روزۀ ماه رمضان را گرفته باشد؛ 6) و از گناهان بزرگ اجتناب کرده باشد؛ همانا بهشت پاداش اوست. مردم از او (صلی الله علیه وسلم) پرسیدند: گناهان بزرگ چه چیزها هستند؟ رسول اکرم (صلی الله علیه وسلم) فرمود: «1) شرک آوردن به الله متعال؛ 2) قتل انسان مسلمان؛ 3) فرار از دشمن در روز نبرد؛».

موضوع حدیث نبوی

مقصد حدیث، بیان خطوط اساسی است که همان توحید و تعبد و عمل به اوامر الهی و اجتناب از منهیات شرع است. در حقیقت رعایت حقوق خداوند و مخلوق، یگانه راه رسیدن به سعادت و رستگاری دنیا و آخرت انسان است.

موضوعات حدیث، بیان پایه‌های ایجابی برنامۀ اسلامی برای فرد و جامعه است و اصول بندگی و تأمین رابطۀ انسان را با خداوند متعال به معرفی می‌گیرد. ایمان توحیدی خالص، اصل تأمین‌کنندۀ عقیده انسان با خدای متعال است، و اقامۀ نماز اصل عملی تأمین‌کنندۀ رابطۀ انسان با خدای متعال و انسان است. ادای زکات اصل مالی تأمین‌کنندۀ رابطۀ انسان با خدا و جامعه است، و امساک ماه رمضان اصل تأمین‌کنندۀ رابطۀ انسان با خدای متعال و نظام اجتماعی است و اصول ویران‌گر این روابط و تخریب شخصیت فرد و جامعۀ اسلامی، شرک آوردن به الله متعال، کشتن نفس مسلمان و فرار از میدان نبرد با دشمنان خدا و پیامبرﷺ می‌‌باشد.

درس‌هایی از حدیث نبوی

یکم: عقیدتی، فکری

شرک در اصل و اساس بدتر و قبیح‌تر از کفر است. از نظرعلمای محقق فقه و حدیث می‌خوانیم:

۱_ فتح القدیر می‌فرماید: «الكبائر الإشراك بالله» یعنی شرك مطلق کفر است و تخصیص شرک در این‌جا از روی غلبه در وقت وجود شرک است و احتمال دیگر این‌که تخصیص شرک به مقصد رد یک نوع کفر است که قبیح‌تر از شرک می‌باشد زیرا که نفی مطلق شده است و شرک اثبات مقید را می‌رساند.[2]

۲_ کتاب موسوعه توحید رب العبید، اقوال علماء را این‌گونه بیان نموده است: «الشرك بالله» یعنی شرک آوردن به خدای متعال از بزرگ‌ترین گناهان کبیره است.

۳_ امام ابن قیم (رحمةالله) فرمود: شرک آوردن به الله متعال درهم شکستن ربوبیت و کم کردن اولوهیت و سوءظن (بدگمانی) به رب العلمین است.[3]

۴_ خدای متعال از شرک به عبارت مساوی یاد می‌کند: «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِم يَعْدِلُونَ»[4]

ترجمه: ستايش خداوندي را سزاست كه آسمان‌ها و زمين را آفريده است و تاريكي‌ها و روشنائي را ايجاد كرده است [كه هر يک سود ويژه‌اي و حكمت خاصّي در بر دارند و دلایل باهر و براهين قاطعي بر وجود خدايند] ولي با اين وصف، كساني كه منكر وجود پروردگار خويش‌اند [براي آفريدگار خود بتان را] انباز و همتا و مساوی مي‌كنند.‏

۵_ خدای متعال از قول لقمان (رحمةالله) شرک را ظلم بزرگ می‌خواند: «وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»[5]

ترجمه: ‏[يادآور شو] زماني را كه لقمان به پسرش گفت _ در حالي كه او را پند مي‌داد _ پسر عزيزم ! [چيزي و كسي را] انباز خدا مكن؛ واقعاً شرك ستم بزرگي است.

۶_ خدای متعال اهل غفلت از هدایات و ارشاد خود را، با تهدید و بیم شدید، این‌گونه معرفی می‌کند: «أَفَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ»[6]

ترجمه: آيا آنان از چارۀ نهاني و مجازات ناگهاني خدا ايمن و غافل شده‌اند؟ در حالي که از چارۀ نهاني و مجازات ناگهاني خدا جز زيانكاران [و از دست‌دهندگان عقل و انسانيت] ايمن و غافل نمي‌گردند.

۷_ خدای متعال کسانی را که گمان بد به پروردگار جهانیان دارند و از رحمت او ناامیدند، با بیم و تهدید شدید، به معرفی می‌گیرد: «قَالَ وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ»[7]

ترجمه: [ابراهیم] گفت: چه كسي جز گمراهان از رحمت پروردگارش ناامید می‌شود [بي‌خبر از قدرت و عظمت خدا؟!].‏

۸_ عن ابن عباس (رضي الله عنهما): «أن رسول الله صلى الله عليه وسلم سئل عن الكبائر فقال: الشرك بالله، واليأس من روح الله، والأمن من مكر الله».[8] از ابن عباس رضی الله عنهما روایت است: از پیامبرﷺ از گناه کبیره سوال شد، در جواب فرمود: شرک آوردن به الله متعال، ناامید شدن از رحمت الله(جل جلاله) و ایمن بودن از گرفت و چاره‌سنجی خدای متعال، گناه کبیره است.

۹_ «عن ابن مسعود (رضي الله عنه) قال: أكبر الكبائر الإشراك بالله، والأمن من مكر الله، والقنوط من رحمة الله، واليأس من روح الله».[9] از ابن مسعود (رضی الله عنه) روایت شده فرمود: انباز و همتا قرار دادن، به الله متعال و ایمن شدن از مواخذه، گرفت و چاره‌جویی خدای متعال و ناامید شدن از رحمت الله و قطع امید از باری تعالی، از بزرگ‌ترین گناهان کبیره شمرده می‌شود.

این جملۀ حدیث: «واليأس من روح الله»‌ یعنی قطع رجاء‌ و امید و آرزو از خدای متعال در اموری که از آن می‌ترسد وبه آن امیدوار است و این در حقیقت سوء ادب و بدگمانی به گستردگی رحمت، کرم و مغفرت باری‌تعالی است.

این جملۀ حدیث: «والأمن من مكر الله» یعنی خدای متعال وقتی که با بندۀ خود از روی تدریج عمل می‌کند و بنده تا زوال و سلب ایمان پیش می‌رود _ نعوذ بالله از این باور _ یقینًا این جهل به قدرت الله متعال و تکیه به نفس و خود بزرگ بینی نفسانی است.

محل استدلال: از این‌که یأس و ناامید شدن از رحمت الله، همان خالی شدن قلب از امید است که دیگر به عبادت رجاء و امید، مبادرت نمی‌ورزد، مسلما گناه کبیره است.

محل استدلال: ایمن و غافل شدن از گرفت و مؤاخذۀ خدای متعال، همان زوال خوف خدا(جل جلاله) از قلب است بنابراین از گناه کبیره است و عدم امید و عدم خوف از خدای متعال(جل جلاله) از کبائر قلوب و دل‌ها است و این‌جا دو کبیره باهم جمع می‌شود که بزرگ‌تر از فقدان یکایک آن دو است که در این حدیث جمع شدند و در حقیقت ترک عبادت امید و ترک عبادت خوف از خدا است و جمع آن در عبادت واجبی از واجبات است و نیز فرق بین یأس و قنوط و اِیمن شدن صورت گرفت.[10]

ضابطۀ گناه‌شناسی

از ابن عباس روایت است، فرمود: از هر آنچه خدای متعال منع کرده است، آن کبیره است. امام طبری از او روایت کرده است، فرمود: هر گناه که خدای متعال ختم آن را به آتش، لعنت و غضب کرده است، همان کبیره است و همچنان از ابن عباس (رضی الله عنهما) روایت شده فرمود: هیچ گناه بزرگی با استغفار کبیره باقی نمی‌ماند و هیچ صغیره با اصرار و دوام صغیره نمی‌ماند، بلکه کبیره می‌گردد.[11]

دوم: فقهی

۱_ شارع حکیم بر انسان کفارات محدَّد را برای برخی از گناهان واجب نموده است و این به‌خاطر بزرگی و خطر آن گناهان است و مقصد از این کفارات، جبران تقصیرات می‌باشد و این کفارات دایر بین عبادت و عقوبت است.

تمام کفارات پنج است:

۲_ کفارۀ قتل، کفارۀ همبسترشدن در ماه رمضان، کفارۀ ظهار (تشبیه اندام زن به مادر) کفارۀ سوگند، و انجام فعل ممنوع در حج، این موارد پنج‌گانه، کفارات مشخص و محدد دارند.

به‌غیر از کفارات پنج‌گانۀ مذکور دیگر کفارات شرعاً وجود ندارد و اما نصوص به برخی از اعمال و عبادات که گناهان را محو می‌کند، در عموم کفاره قرار می‌گیرند و از جمله اجتناب از گناهان بزرگ و یا کبیره موجب محو گناهان صغیره می‌گردد. خدای متعال می‌فرماید: «إنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَونَ عَنْه نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ»[12].

ترجمه: ‏اگر از گناهان كبيره‌اي بپرهيزيد كه از آن نهي شده‌ايد. گناهان صغيرۀ شما را [با فضل و رحمت خود] از شما مي‌زدایيم و [به شرط استغفار از كبائر و عدم اصرار بر صغائر] شما را به جايگاه ارزشمندي [كه بهشت برين است] وارد مي‌گردانيم.‏

۳_ پیامبرﷺ می‌فرماید: «ما من عبد يؤدّي الصّلوات الخمس، ويصوم رمضان، ويجتنب الكبائر السّبع إلا فتحت له ثمانية أبواب الجنّة يوم القيامة حتّى إنّها لتصفق». «نیست هیچ بنده‌ای که پنج وقت نماز را برپا کند، رمضان را روزه بگیرد، از گناهان کبیرۀ هفتگانه اجتناب کند، مگر این‌که هشت دروازۀ جنت در روز قیامت برایش باز می‌گردد، تا این‌که به کف دست می‌گیرد.»

۴_ انحصار کفاره و محو گناه صغیره تنها در اجتناب از گناهان کبیره نیست، بلکه عباداتی است که مکفرات گناهان است؛ مانند وضو و نمازپنجگانه، روزۀ رمضان و عمره و حج مبرور.

۵_ همچنان در حدیث آمده است: «توضَّأ نحو وضوئى هذا، ثم قال: من توضأ نحو وضوئى هذا، ثم صلَّى ركعتين لا يُحدِّثُ فيهما نفسه، غُفِرَ له ما تقدَّم من ذَنْبِهِ»[13]. «کسی که همانند وضوی من وضو کرد، سپس به اقامۀ نماز رفت و دو رکعت نماز را برپاکرد، و در این دو رکعت نماز وسوسه‌ای در خود راه نداد، بخشیده شد، هر گناهی که پیش از این کرده است.»[14]

۶_ مطمئناً این حدیث برای حصر کبائر در سه گناه بزرگ نیست، بلکه کبیرۀ زیاد است و این سه کبیره از بزرگ‌ترین‌های کبیره در کتاب و سنت است.

۷_ علما و محققین فرمودند: ختم هر گناهی را که خدای متعال به آتش، لعنت، غضب و عذاب نموده باشد، کبیره است و شیخ الاسلام (رحمةالله) نفی ایمان را اضافه کرده است و شارح می‌گوید: از کسی که پیامبرﷺ اعلان برائت کرده باشد و یا گفته باشد «لیس منا» از ما نیست، کسی که چنین و چنان بکند، از کبائر است.[15]

سوم: تربیتی

_ از مدرسۀ نبوی می‌آموزیم: نص حدیث، بیانگر نظام و برنامۀ اسلامی است که بر اساس خیر و مصلحت انسان نازل شده است. این خیر و مصلحت عبارت از بیان راه خیر و شر، راه هدایت و گمراهی، راه صلاح و فساد به شکل نظام‌‌مند در همۀ جوانب زندگی است.

_ در واقع این حدیث نبوی تفسیر آیۀ کریمه است که مستحقان بهشت برین را بیان کرده است. الله متعال فرمود: «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»[16] «‏ما آن سراي آخرت را تنها بهر كساني مي‌گردانيم كه در زمين خواهان تكبّر و استكبار نيستند و فساد و تباهي نمي‌جويند، و عاقبت از آن پرهيزگاران است.»

_ در آیۀ کریمه واضح بیان شده است که سرای آخرت و جنت برای متقیان است که در دنیا ارادۀ برتری‌جویی، استکبار، فساد و شرارت را در زمین نکرده باشند و جنت جای متکبران، مفسدان، سفاکان و شرارت‌پیشه‌گان نمی‌‌باشد.

_ رسم زندگی عبادی: زندگی مؤمن بر سبک زندگی عبادی استوار است. مؤمن خود را عبد و عابد می‌داند و این را برترین کرامت خویشتن می‌داند. باری تعالی را معبود دانسته و از روی حق شایستۀ عبادت می‌داند. مؤمن سراسر زندگی خود را عبادت می‌داند و هر لحظه به این فکر است که از عبادت خارج نشود. «مَنْ جَاءَ يَعْبُدُ اللهَ»

_ رسم زندگی توحیدی خالص: مؤمن یک موحد خالص است. او در تمام زندگی تلاش دارد تا عقیدۀ توحیدی او با ذره‌ای از شرک آلوده نشود. توحید را در سراسر عقیدۀ خود ساری و جاری می‌داند. در نماز، روزه، حج، زکات، نیایش، استغاثه و فریاد، استغفار و توبه با امید و خوف…«لاَ يُشْرِكُ بِهِ شَيْئًا»

_ رسم زندگی تعبدی در نماز: مؤمن هر لحظه‌ای در نیایش با الله متعال است. گاهی از طریق ذکر الله متعال که زبانش با ذکر مرطوب می‌باشد. گاهی با دعا و فریادخواهی و پنج وقت نماز کامل‌ترین رسم بندگی و اصول تأمین رابطۀ بنده با خدای متعال است و با نماز آن را حفظ می‌‌کند. «وَيُقِيمُ الصَّلاَةَ»

_ رسم زندگی در همکاری اجتماع: اصول دیگر تأمین رابطۀ بنده با خدای متعال ادای حقوق اجتماعی مردم است و این سبک و رسم زندگی پارسایان و مؤمنان راستین وارسته است و نفس را از بخل و حسد و کینه و کبر از طریق ایثار و ادای زکات مال تزکیه و پاک و صاف و رحمانی می‌سازد و رابطۀ خود را با ادای حقوق مالی مردم و با پروردگارش تأمین و حفظ می‌کند. «وَيُؤْتِي الزَّكَاةَ»

_ رسم زندگی در تزکیه و تخلیۀ نفس: انسان در طول زندگی روزمره با گناهان آلوده می‌شود. باید سبکی داشته باشد که این گناهان را از وجود خود پاک کند. روزه یک برنامۀ کامل تصفیه و تزکیۀ انسان مسلمانی است که خواه‌ناخواه با گناهان آلوده شده است. «وَيَصُومُ رَمَضَانَ»

_ شرک، یعنی همتا قرار دادن به خدای متعال. بی‌‌گمان شرک ورزیدن به الله متعال و یا قائل شدن همتا برای او به هر شکلی و نوعی باشد، نخست رابطۀ بنده را با پروردگارش تخریب و قطع می‌کند و ثانیاً مادر عوامل ویران‌گر فرد، جامعه و دولت اسلامی است. وظیفۀ ما این است که نباید بگذاریم که شرک به ساحت وجودی زندگی ما مسلمانان راه پیدا کند، در غیر آن همه ویران می‌‌شویم. «الإِشْرَاكُ بِاللهِ»

_ حفظ نفس از بزرگ‌ترین مقاصد شریعت اسلام است. در اصل اسلام برای هدایت انسان آمده است تا سعادت دنیا و آخرت را کسب کند. با مرگ انسان، تمامی برنامه‌های اسلام نابود می‌شود. از این جهت اسلام به حفاظت جان و حیات انسان ارزش قایل است. فرد، جامعه و دولت اسلامی مکلف هستند جلو قتل و کشتار را بگیرند که عامل ویران‌گر تمام هستی و بشر است و باید تمامی راه‌هایی که باعث از بین رفتن حیات انسان می‌شود و حق بشری را تلف می‌کند، ببندند. «وَقَتْلُ النَّفْسِ الْمُسْلِمَةِ»

_ جامعه و دولت اسلامی نیازمند قدرت دفاعی قوی است. در واقع تقویت و ساختن و نگهبانی از دژ دفاعی، جهاد است. فرار کردن از میدان جهاد در برابر دشمنان الهی و نبوی و بشریت، فرار از فریضۀ بسیار مهم الهی که دفاع و نجات مظلومان است، بی‌گمان گناه عظیم و بزرگ می‌باشد و به نحوی تعاون به مظالم و تعدی و تجاوز بر مظلومان و سرزمین و آیین مردم است. ترک وظیفه از سیستم دفاعی دولت اسلامی گناه کبیره است. «وَفِرَارٌ يَوِمَ الزَّحْفِ»

پرسش اساسی روزگار ما

پیامبراکرم ﷺ شریعت اسلامی را واضح بیان کرد؛ اما تصویر یک جامعۀ اسلامی و موقعیت و جایگاه اسلام در سیاست‌گذاری‌های گروه‌های افراطی و تفریطی و مدعیان دروغین حاکمیت اسلام را چگونه می‌بینید؟

[1]  – سنن النسائی باحکام الالبانی، ج7ص 88، شماره: 4009. قال الشیخ الاالبانی صحیح .

[2] – فتح القدیر: شرح البخاری ج ۵، ص ۷۹.

[3] – موسوعه توحید رب العبید، ج ۷، ص ۱۷۴. فتح المجید شرح کتاب التوحید.

[4] – الانعام: 1. ترجمه: خرم‌دل.

[5] – لقمان: 13. ترجمه: خرم‌دل.

[6] – الاعراف: ۹۹.

[7] – الحجر: ۵۶.

[8] المعجم الکبیر؛ ج12ص 252، شماره: 13056. إسناده حسن .

[9] المصنف عبد الرزاق، ج10ص 459 شماره: 19701.  

[10] – التمهید لشرح کتاب التوحید، ج2، ص 43.

[11] – عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 32، ص 144.

[12] – النساء: ۳۱.

[13] – صحیح البخارى، ج1ص 71، شماره: 158.

[14] – الموسوعه الفقهیه الکویتیه، ج 14، ص 236.

[15] – موسوعه توحید رب العبید. سابق.

[16] – القصص: 83.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

پیمایش به بالا